کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روانگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
روانگی
/ravānegi/
معنی
۱. روان بودن.
۲. جریان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
flow
-
جستوجوی دقیق
-
روانگی
لغتنامه دهخدا
روانگی . [ رَ ن َ / ن ِ ] (حامص ) جریان . سیلان . (از اشتینگاس ) (ناظم الاطباء): تقطیر؛ پیوسته روانگی بول . (منتهی الارب ).
-
روانگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] ravānegi ۱. روان بودن.۲. جریان.
-
جستوجو در متن
-
آنوریسم
فرهنگ واژههای سره
خون روانگی، رگ فراخ
-
تسلیک
لغتنامه دهخدا
تسلیک . [ ت َ ] (ع اِ)، روانگی . || درسلک کشیدگی . (ناظم الاطباء).
-
هرهر
لغتنامه دهخدا
هرهر. [ هََ هََ ] (ع اِ) آواز روانگی آب . (منتهی الارب ). حکایت جریان آب بسیار. (اقرب الموارد).
-
سوغ
لغتنامه دهخدا
سوغ . [ س َ ] (ع اِمص ) جواز. (نصاب الصبیان ) (آنندراج ). || روانگی . (آنندراج ). روایی . (نصاب الصبیان ). || (اِ) گورایی . (آنندراج ). دو بچه که در میان هر دو دیگری نزاده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رفتگی
لغتنامه دهخدا
رفتگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص ) کوچ و رحلت و هجرت و روانگی . (ناظم الاطباء): عیار؛ رفتگی و گریز. (منتهی الارب ). || نقصان . (ناظم الاطباء).- رفتگی پارچه ؛ تنگ شدن و فرسوده شدن آن بسبب کثرت استعمال و کهنگی . اتلاف . (ناظم الاطباء).- رفتگی پوست یا پش...
-
انصراف
لغتنامه دهخدا
انصراف . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) برگشتن و بازماندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن جرجانی ). انکفاء. (از اقرب الموارد). بازگشتن و مراجعت و انقلاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). واگشتن . انصفاق . با...
-
نهضت
لغتنامه دهخدا
نهضت . [ ن َ ض َ / ن ُ ض َ ] (ع اِمص ) برخاستن و قصد کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به نهضة شود. || کوچ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قیام . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز). رحلت . هجرت . حرکت . روانگی . (ناظم الاطباء). عزیمت ....
-
رحلت
لغتنامه دهخدا
رحلت . [ رِ ل َ ] (ع اِمص ) کوچ . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هجرت . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). روانگی . (ناظم الاطباء). روانه و راهی شدن : نه در بحارقرارت نه در جبال سکون چه تیزرحلت پیکی چه زودرو سیاح . مسعودسعد.دوال رح...
-
ناسور
لغتنامه دهخدا
ناسور. (ع اِ) ریش روان . (بحر الجواهر). ریش که بر گوشه ٔ چشم افتد و جایگاه دیگر. (مهذب الاسماء). ریش روان که اکثر در حوالی ماق چشم و حوالی مقعد و بن دندان پیدا گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ناصور. (معجم متن اللغة) (دهار) : پیسی و ناسورکون و گر...
-
مخر
لغتنامه دهخدا
مخر. [ م َ ] (ع اِ) بنات مخر؛ ابرهای بهاری سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)... ابرهای تابستانی . (دهار). || (مص ) شکافتن کشتی آب را و آب زمین را. (زوزنی ) (ترجمان القرآن ). روان شدن کشتی یا پیش آمدن باد را در عین روانگ...
-
تقطیر
لغتنامه دهخدا
تقطیر. [ ت َ ] (ع مص ) چکانیدن . (زوزنی ) (دهار). چکانیدن و قطره قطره چکانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). استقطار آب دارو با قرع وانبیق . (از اقرب الموارد). قطره قطره چکیدن آب و جز آن و به اصطلاح کیمیا جدا کردن به اعانت حرارت مواد فرار...
-
عزیمت
لغتنامه دهخدا
عزیمت . [ ع َ م َ ] (ع ، اِمص ، اِ) عزیمة. دل نهادگی و قصد و آهنگ . (غیاث اللغات ). اراده و نیت و عزم . آهنگ از روی استواری و بطور جزم . (ناظم الاطباء). تصمیم . رجوع به عزیمة شود : ما امیرالمؤمنین را از عزیمت خویش آگاه کردیم و عهد خراسان و جمله مملک...