کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رواشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رواشن
/ravāšen/
معنی
روزن خانه؛ پنجرهای که از آن روشنایی داخل میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رواشن
لغتنامه دهخدا
رواشن . [ رَ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ رَوشَن ، بمعنی روزن خانه . (از اقرب الموارد) (المنجد). تابدانهای عمارت . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به روشن شود : حتی حیطان الدور و سقفها و ابوابها و رواشنها فیحلونها بمثل حلیهم . (الجماهر بیرونی ص 22). رجوع به رواز...
-
رواشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمعِ روشن، به سیاق عربی] [قدیمی] ravāšen روزن خانه؛ پنجرهای که از آن روشنایی داخل میشود.
-
جستوجو در متن
-
روازن
لغتنامه دهخدا
روازن . [ رَ زِ ] (ع اِ) ج ِروزنة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). ج ِ روزن . (ناظم الاطباء). رجوع به روزن و روزنة و رواشن شود.
-
مضوی
لغتنامه دهخدا
مضوی . [ م َض ْ وا ] (ع اِ)روشن . باجه . ج ، مضاوی به معنی رواشن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مِضْواء و مضاوی شود.
-
روشن
لغتنامه دهخدا
روشن . [ رَ ش َ ] (معرب ، اِ) روزن . (دهار) (منتهی الارب ). کُوَّة. ج ، رَواشِن . (از اقرب الموارد).مضوی . (یادداشت مؤلف ) : دود غم و اندوه از موقد دل او به روشن چشم او برآمد. (تاج المآثر).
-
مضاوی
لغتنامه دهخدا
مضاوی . [ م َ ] (ع اِ) پنجره ای قفس مانند. (ناظم الاطباء). ج ِ مضوی . روشن . (یادداشت مؤلف ): رواشن (ج ِ روشن = روزن بمعنی پنجره و سوراخ ، شباک است ). در صورتیکه از عبارت ابن بیطار در معنی مضاوی : «طلق ، حجر براق یتحلل اذا دق الی طاقات صغار دقاق ، و...