کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رواحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رواحة
لغتنامه دهخدا
رواحة. [ رَ ح َ ] (ع اِ) سرور که به حدوث یقین حاصل شود و یافتن آن سرور را. (از معجم متن اللغة). سرور و خوشحالی که به یقین چیزی حاصل شود. (ناظم الاطباء). رَواح .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). رَویحة. (معجم متن اللغة). رجوع به رواح و ر...
-
رواحة
لغتنامه دهخدا
رواحة.[ رَ ح َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ... صحابی است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). رجوع به عبداﷲبن رواحة شود.
-
جستوجو در متن
-
فرد
لغتنامه دهخدا
فرد. [ ف َ ] (اِخ ) شمشیرعبداﷲبن رواحه است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ](اِخ ) ابن عبداﷲبن رواحه . رجوع به حسین حموی شود.
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) عبداﷲبن رواحة. رجوع به عبداﷲ... شود.
-
ابوالولید
لغتنامه دهخدا
ابوالولید. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) مولی رواحه . محدث است و از او ابن جریح روایت کند.
-
طرفة
لغتنامه دهخدا
طرفة. [ طَ رَ ف َ ] (اِخ ) خزیمی ، ازبنی خزیمةبن رواحة. شاعری بوده است . (منتهی الارب ).
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) بنت رواحة. از شعرای عرب بود. و او را با نعمان بن بشیر انصاری حکایتی است که در عهد یزیدبن معاویة روی داده است . رجوع به الاغانی ، الاستیعاب و اعلام النساء شود.
-
ام لیلی
لغتنامه دهخدا
ام لیلی .[ اُم ْ م ِ ل َ لا ] (اِخ ) دختر رواحة انصاری ، زن ابولیلی و مادر عبدالرحمان بن ابی لیلی . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 277 شود.
-
خزرجی
لغتنامه دهخدا
خزرجی . [ خ َ رَ ] (اِخ ) عبداﷲبن رواحه خزرجی انصاری بدری . او در حرب مؤته با جعفربن ابی طالب و زیدبن حارثه شهید شد. (از تاریخ گزیده چ 2 ص 236).
-
اسیر
لغتنامه دهخدا
اسیر. [ اُ س َ ] (اِخ ) ابن زارم یا یسیربن رزام ، یا یسیربن رازم . مردی از یهود به خیبر که سریه به امیری عبداﷲبن رواحة در سال ششم هَ . ق . بسوی او رفت و اسیر بطمع امارت خیبر با سی تن یهودی بجانب رسول اکرم (ص ) شتافت ، ولی در راه پشیمان شد. عبداﷲبن ان...
-
ذوحساء
لغتنامه دهخدا
ذوحساء. [ ح ِ ] (اِخ ) نام آبهائی بنوفزاره را میان ربذه و نخل . و جای آن آبها را ذوحساء نامند. (معجم البلدان یاقوت ). و ابن الاثیر در المرصع گوید: حساء جمعحسی است و آن آبی است که به ریگهای زیرین نفوذ کرده و برای برآوردن آن زمین را کنند. ابن رواحه گوی...
-
شیرازی
لغتنامه دهخدا
شیرازی . (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن خفیف شیرازی صوفی . از بزرگترین پیشوایان تصوف در فارس بود. وی علم اشارت نیک می دانست و کراماتی به او نسبت می دهند. شیرازی از راویان بود و از حمادبن مدرک و عبدالملک بن خلیدبن رواحه روایت دارد و احوال و داستانهای او سخت م...
-
حسین حموی
لغتنامه دهخدا
حسین حموی . [ ح ُ س َ ن ِ ح َ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن رواحه بن ابراهیم حموی مکنی به ابوعلی انصاری ادیب ، در واقعه ٔ عکا در شعبان 585 هَ . ق . کشته شد. شعر وی در معجم الادباء ج 4 ص 7 و ج 4 ص 51 آمده است .