کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روآبزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زی
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [قدیمی] zi ۱. بهطرفِ؛ بهجانبِ؛ بهسویِ.۲. نزدیکِ؛ نزدِ.۳. (اسم) حد و اندازه.
-
زی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زیّ] [قدیمی] zi[yy] ۱. هیئت؛ شکل.۲. شکل لباس؛ طرز پوشاک.
-
زى
لهجه و گویش بختیاری
zi زود.
-
زی
واژهنامه آزاد
زیستن - زندگی کردن
-
زی
واژهنامه آزاد
زی zi مخفف زندگی، حالت امری دوم شخص مفرد زندگی کردن. زی = زندگی کن. آنچنان زی که چو میری، برهی نه چنان زی که چو میری، برهند
-
زی زی
لغتنامه دهخدا
زی زی . (ع اِ) (از «زی ز») حکایت آواز پریان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به زیزم شود.
-
روآب افتادن
لهجه و گویش تهرانی
نفرین، کنایه از مردن
-
روآب بخندی
لهجه و گویش تهرانی
ناسزا ، کنایه از خنده بیجا ،اشاره به خنده مرده در مرده شوخانه.
-
enzyme biosensor
زیحسگر زیمایهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] زیحسگری که با زیمایهها همپارچه میشود و پاسخ زیستی را به نشانک الکترونیکی رقمی تبدیل میکند متـ . زیحسگر آنزیمی
-
benthos
کفزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] موجودی آبزی که در داخل یا بر بستر اقیانوسها زندگی میکند
-
زی پنبه
لغتنامه دهخدا
زی پنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) اسم صوت است و آنرا ظاهراً برای نشان دادن صدایی که از زه کمان حلاجی در موقع پنبه زدن برمی خیزد بر زبان آوردند. این لفظ در تصنیفی قدیمی آمده است : «مرد غریبم و زی پنبه ! ...». (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع ب...
-
فارغ زی
لغتنامه دهخدا
فارغ زی . [ رِ ](نف مرکب ) آنکه فارغ و آسوده زیست کند : طمع دار سود و بترس از زیان که بی بهره باشند فارغ زیان .بوستان .
-
forest dweller 1
جنگلزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] همۀ اندامگانها ازجمله انسان که در جنگل زندگی میکند
-
biomaterials 2
زیمواد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] مواد مهندسیشدۀ آلی یا معدنی که در داخل بدن به کار میروند و واکنش مضری با بدن ندارند و دچار خوردگی نمیشوند
-
MBR
زیواش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← فرایند زیواکنشگاهی غشایی