کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهیاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رهیاب
/rahyāb/
معنی
۱. کسی که راه پیدا میکند؛ راهیابنده.
۲. آنکه راه و طریقهای تازه برای اجرای امری مییابد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
navigator
-
جستوجوی دقیق
-
router
رهیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] ابزاری، معمولاً رایانهای اختصاصی، که برای پیوند دادن دو شبکه به کار میرود، بستکهای دادهها را دریافت و مقصد آنها را مشخص میکند و آنها را به شبکهای که برایشان در نظر گرفته شده است، منتقل میسازد
-
GPS navigation device
رهیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] دستگاهی برای تعیین موقعیت مکانی یا یافتن مکانی ازطریق علائم دریافتی از سامانۀ موقعیتیاب جهانی* عموم صورت اختصاریافتۀ این اصطلاح یعنی GPS را به کار میبرند و معادل فرهنگستان برابرنهاد اصطلاح عمومی است
-
رهیاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹راهیاب› rahyāb ۱. کسی که راه پیدا میکند؛ راهیابنده.۲. آنکه راه و طریقهای تازه برای اجرای امری مییابد.
-
رهیاب
واژهنامه آزاد
دستگاه مسیر یاب و جهت یاب و موقعیت سنج که به لاتین، جی،پی،اس خوانده می شود.
-
واژههای مشابه
-
access router
رهیاب دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] یکی از افزارههای دسترسی که از قرارداد پایۀ مسیردهی پشتیبانی میکند و بهویژه برای میسر کردن دسترسی شبکههای داخلی دوردست به شرکتهای مازه طراحی شده است
-
واژههای همآوا
-
ره یاب
لغتنامه دهخدا
ره یاب . [ رَه ْ ] (نف مرکب ) دریابنده ٔ راه و پی و سراغ چیزی و ایجادنماینده ٔ چیزی . (آنندراج ). رجوع به راه یاب شود.
-
جستوجو در متن
-
access list
فهرست دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] فهرستی در رهیابها که برای شماری از خدمات نگهداری میشود تا دسترسی به رهیاب یا دسترسی از آن واپایش شود
-
distributed system
سامانۀ توزیعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانهای شامل تعدادی اجزای سختافزاری مانند رایانه و رهیاب که با استفاده از نوعی فنّاوری ارتباطی به یکدیگر متصل شدهاند
-
مخترع
لغتنامه دهخدا
مخترع . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده . (غیاث ). آفریننده و کار نو بیرون آورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نوکننده . (دهار). آفریننده و از نو بیرون آورنده و موجد و مبدع و اختراع کننده و ایجادکننده و پد...