کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهنورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رهنورد
معنی
(رَ نَ وَ) (ص فا.) نک راهنورد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
hiker, journeyer, pilgrim, traveler, traveller, voyager, wayfarer
-
جستوجوی دقیق
-
رهنورد
فرهنگ فارسی معین
(رَ نَ وَ) (ص فا.) نک راهنورد.
-
رهنورد
لغتنامه دهخدا
رهنورد. [ رَ ن َ وَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب )هر چیز که راه در هم نوردد و پیچد و غلطد. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ). || قاصد. (آنندراج ). || اسب . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ). کنایه از اسب . (انجمن آرا) : رسول شاه و دستور برادرهم او هم...
-
رهنورد
دیکشنری فارسی به عربی
مسافر
-
واژههای مشابه
-
پی سپار رهنورد
دیکشنری فارسی به عربی
مسافر
-
واژههای همآوا
-
ره نورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) rahnavard کسی که راهی را طی میکند؛ راهپیما.
-
جستوجو در متن
-
مسافر
فرهنگ واژههای سره
گشتار، رهسپار، رهنورد
-
roadster
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روستر، اسب سواری، رهنورد
-
roadsters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاده ها، اسب سواری، رهنورد
-
ره نوردی
لغتنامه دهخدا
ره نوردی . [ رَه ْ ن َ وَ ] (حامص مرکب ) راه نوردی . عمل رهنورد.(یادداشت مؤلف ). رجوع به رهنورد و راهنوردی شود.
-
مسافر
دیکشنری عربی به فارسی
گذرگر , مسافر , رونده , عابر , مسافرتي , پي سپار رهنورد , پي سپار , رهنورد
-
traveler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسافر، سیاح، رهنورد، سیار، پی سپار رهنورد، پی سپار، سالک، سایر، عابر، غریب
-
traveller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسافر، سیاح، رهنورد، سیار، پی سپار رهنورد، پی سپار، سالک، سایر، عابر، غریب