کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رهق
/rahaq/
معنی
کار قبیح و حرام مرتکب شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهق
لغتنامه دهخدا
رهق . [ رَ هََ ] (اِخ ) دهی از بخش قمصر کاشان با 1350 تن سکنه . آب آن از 16 رشته قنات و محصول عمده ٔ آن غلات میوه و حبوب و صنایع دستی زنان آنجا قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
رهق
لغتنامه دهخدا
رهق . [ رَ هََ ] (ع مص ) فروپوشیدن چیزی را قوله تعالی :و لایرهق وجوههم قتر ولا ذلة . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروپوشیدن . (از غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن به چیزی و یا نزدیک شدن گرفتن چیزی ویا نزدیک شدن به چیزی اع...
-
رهق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rahaq کار قبیح و حرام مرتکب شدن.
-
واژههای همآوا
-
رحق
واژهنامه آزاد
نام روستایی از توابع نیاسر؛ مخفف رحیق به معنی گلاب؛ اسم مکان گلاب گیری.
-
جستوجو در متن
-
لَا يَرْهَقُ
فرهنگ واژگان قرآن
فرا نمي گيرد (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
تَرْهَقُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را فرا مي گيرد(رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
تَرْهَقُهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را فرا مي گيرد (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
يُرْهِقَهُمَا
فرهنگ واژگان قرآن
که آن دو را مجبور کند (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
أُرْهِقُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
اورا مجبور مي کنم(رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
لَا تُرْهِقْنِي
فرهنگ واژگان قرآن
مرا مجبور نكن (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است . و معناي جمله اين است که مرا به خاطر نسياني که کردم و از وعدهاي که دادم غفلت نمودم مؤاخذه مکن و در کار من تکليف را سخت مگير . )
-
نیاسر
لغتنامه دهخدا
نیاسر. [ س َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش قمصر شهرستان کاشان است . این دهستان در شمال باختری قمصر و شمال دهستان پرزوک در منطقه ٔ کوهستانی و خوش آب و هوائی واقع است و از 11 قریه ٔ بزرگ و چندین مزرعه تشکیل شده و جمعیت آن بالغ بر 9600 تن است . قراء...
-
نافرمانی
لغتنامه دهخدا
نافرمانی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) سرکشی . طغیان . مخالفت . عدم اطاعت . (ناظم الاطباء). رهق . طنو. طنی . (منتهی الارب ). عقوق . عصیان . عتو. اباء. گردنکشی . تمرد : از حد و غایت نافرمانی درمگذرکه پدیدارست اندازه ٔ نافرمانی . منوچهری . || عصیان . (ربنجنی ...
-
مرهق
لغتنامه دهخدا
مرهق . [ م ُ رَهَْ هََ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترهیق .رجوع به ترهیق شود. || موصوف به ستم و ظلم و متهم به بدی و شر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که او را مردمان و مهمانان بسیارفراهم آیند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متصف به «ره...