کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهج
لغتنامه دهخدا
رهج . [ ] (ع اِ) رهج الفار. شِک است . (تحفه ٔحکیم مؤمن ). مرگ موش . سم الفار. تراب هالک . شِک . هالوک . ارسانتیقوس . زرنیخ . چرقفان . (یادداشت مؤلف ).
-
رهج
لغتنامه دهخدا
رهج . [ رَ / رَ هََ ] (ع اِ) گرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرد وغبار. (غیاث اللغات ). غبار و آنچه از آن پراکنده شود. (از اقرب الموارد). گرد حرب . (مهذب الاسماء). || ابر بی آب . (آنندراج ). || برانگیختگی شر و فتنه . (ناظم الاطباء) (آن...
-
واژههای مشابه
-
رهج الفار
لغتنامه دهخدا
رهج الفار. [ ] (ع اِ مرکب )رهج . مرگ موش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رهج شود.
-
جستوجو در متن
-
رهجة
لغتنامه دهخدا
رهجة. [ رَ ج َ ] (ع اِ) واحد رهج . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رهج شود.
-
هارکسموه
لغتنامه دهخدا
هارکسموه . [ ] (اِ) و هرکسموه نیز گویند و آن رهج و سم الفار است . (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). و همین مؤلف در ذیل سم الفار آرد: شُک .و در ذیل شک نویسد: هالک و سم الفار رهج و مرکشموه - انتهی . و ظاهراً کلمه ٔ هارکسموه یا هرکسموه مصحف مرکشموه و آن ...
-
تراب هالک
لغتنامه دهخدا
تراب هالک .[ ت ُ ب ِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هالوک . رهج الفار. سم الفار. مرگ موش . شُک . رجوع به تراب الهالک شود.
-
حرفقان
لغتنامه دهخدا
حرفقان . [ ح َ ] (ع اِ) مرگ موش . سم الفار. رهج الفار. تراب هالک . شک . هالوس . ارسانیقوس . زرنیخ . (ابن بیطار ترجمه ٔ فرانسه در سم الفار) (اشتینگاس در کلمه ٔ حرفقان ).
-
تراب الهالک
لغتنامه دهخدا
تراب الهالک . [ ت ُ بُل ْ ها ل ِ ] (ع اِ مرکب ) تراب الفار. سم الفار است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). مرگ موش . شُک . رهج الفار: و به انفاس ممسک الارواح از تراب الهالک حافظالاجساد برانگیزد. (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 91)
-
شک
لغتنامه دهخدا
شک . [ ش ُ ] (اِ) مرگموش را گویند و آنرا به عربی تراب هالک و سم الفار خوانند. (برهان ) (از بحر الجواهر). صاحب برهان گفته سم الفار است وآنرا فارسی دانسته و آن عربی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). هالک . رهج الفار. تراب الهالک . هالوک . رهج . (یادداشت مو...
-
مرگ موش
لغتنامه دهخدا
مرگ موش . [ م َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی است مانند زاج زرد و به عربی رهج الفار و سم الفار و تراب الهالک خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ سم الفار که دوائی است کشنده ٔ موش . (آنندراج ). چون نمک بی مزه سنگی است که زهر است ویژه ٔ موش را. داروی موش ....
-
راتیانج
لغتنامه دهخدا
راتیانج . [ ن َ ](اِ) صمغ صنوبر است که بنفسه مثل سایر صموغ منجمد میگردد یا به آتش طبخ یافته منعقد شود و ثانی را بیونانی فلفونیا نامند و سیال غیرمنجمد او زفت رطب است در آخر سیم گرم و خشک و قسم آتش دیده ٔ او گرمتر از قسم اول و آشامیدن نیم مثقال او با ز...