کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهبری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهبری کردن
لغتنامه دهخدا
رهبری کردن . [ رَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هدایت کردن و ارشاد نمودن . (ناظم الاطباء) : گلت از خار و خارت از پای بدر آمد و بخت بلندت رهبری کرد. (گلستان ). گفت او را ندانم گفت منت رهبری کنم . (گلستان ). طالع میمون و بخت همایون در این بقعه ام رهبری کرد. ...
-
رهبری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رييس , طيار
-
واژههای مشابه
-
visionary leadership
رهبری چشماندازگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] روشی مشارکتی در رهبری راهبردی برای هدایت و تحول سازمان بهسوی آیندهای پویا از طریق توانیابی ذینفعان
-
جستوجو در متن
-
spearheaded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهبری کرد، رهبری کردن، پیشگامی کردن
-
spearheading
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهبری، رهبری کردن، پیشگامی کردن
-
lead off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهبری کردن
-
conduce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساختن، رهبری کردن، راهنمایی کردن
-
conducing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدایت، رهبری کردن، راهنمایی کردن
-
LED
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهبری، رهبری کردن، سوق دادن، هدایت کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بردن، بران داشتن، راهنمایی کردن
-
conduces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام می دهد، رهبری کردن، راهنمایی کردن
-
coaching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربیگری، معلمی کردن، رهبری عملیات ورزشی را کردن
-
leading off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منجر می شود، رهبری کردن
-
spearhead
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانده، هر چیز نوک تیز، نوک نیزه، رهبری کردن، پیشگامی کردن