کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رها کردن از کمان وغیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رها جستن
لغتنامه دهخدا
رها جستن . [ رَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) رهایی جستن . خلاصی خواستن : چو تنگ اندر آمد برش اژدهاهمی جست مرد جوان زو رها. فردوسی .گر نشد غره بدین صندوقهاهمچو قاضی جوید اطلاق و رها.مولوی .
-
رها گردیدن
لغتنامه دهخدا
رها گردیدن . [ رَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) رهاگشتن . خلاص شدن . رها شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رها گشتن و رها شدن شود.
-
رها شده
دیکشنری فارسی به عربی
طلقة
-
رها شدن
دیکشنری فارسی به عربی
نبتة
-
رها ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
انغمس
-
رها سازی
دیکشنری فارسی به عربی
خروج
-
رها کرد او را
دیکشنری فارسی به عربی
أخلي سبيلُهُ
-
مسؤولیت کار را به حال خود رها کرد
دیکشنری فارسی به عربی
ألقي الحبل علي غاربه
-
درجزیره دورافتاده یاجاهای مشابهی رها شدن یا گیر افتادن
دیکشنری فارسی به عربی
مفرقعات
-
جستوجو در متن
-
studding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطالعه کردن، توفال کوبی، ارتفاع اتاق، مصالح ساختمانی از قبیل تیر وغیره
-
گشاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gošād ۱. [مقابلِ تنگ] گشاده؛ فراخ؛ وسیع.۲. [قدیمی، مجاز] گشایش.۳. [قدیمی] رها کردن تیر از کمان.۴. (اسم) [قدیمی] چلۀ کمان که سوفار تیر را برای رها کردن در آن قرار میدادند.۵. [قدیمی، مجاز] رهایی؛ نجات: ◻︎ خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم / به ر...
-
bluff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلف، پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه وغیره، توپ، چاخان، قمپز، فریب، توپ زدن، حریف را از میدان در کردن، سراشیب
-
bluffs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بلوف، پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه وغیره، توپ، چاخان، قمپز، فریب، توپ زدن، حریف را از میدان در کردن
-
انباض
لغتنامه دهخدا
انباض . [ اِم ْ ] (ع مص ) ببانگ آوردن کمان را، یقال انبض القوس ، و انبض بالوتر؛ ببانگ آورد زه را. (از ناظم الاطباء). ببانگ آوردن کمان یا زه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ببانگ آوردن زه کمان . (تاج المصادر بیهقی ). کمان را پاره ای کشیدن و رها کردن ت...