کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگ فام دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
colour excess
فزونیِ رنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] معیاری برای سنجش سرخش (reddening) طیف اجرام نجومی در مقایسه با ستارههای مبنا
-
false colour
کاذبرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] رنگی که با افزودن آن به تصویر بازۀ بسامدهایی که به چشم انسان نامرئی هستند، مرئی میشود یا تباین نوریشان تشدید میگردد
-
pastel
گچرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] خمیرهای از مادههای رنگی آمیخته با گچ و صمغ که بهصورت چوبچه درآمده است
-
off colour
گشتهرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] رنگی غیر از رنگ طبیعی مادۀ غذایی که معمولاً براثر تغییرات نامطلوب و فساد در آن ایجاد میشود
-
encaustic, encaustic painting
مومرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] فنی در نقاشی که سابقۀ آن به یونان باستان میرسد و در آن رنگماده (pigment) را با موم داغ مخلوط میکنند
-
شهاب رنگ
لغتنامه دهخدا
شهاب رنگ . [ ش ِ رَ ] (ص مرکب ) به رنگ شهاب . سرخ چون آتش : پیکان شهاب رنگ چون آب آتش زده دیو لشکران را.خاقانی .
-
شوریده رنگ
لغتنامه دهخدا
شوریده رنگ . [ دَ / دِ رَ ] (ص مرکب ) رنگ پریده . (ناظم الاطباء). رنگ بگردانیده : در این بود درویش شوریده رنگ که شیری درآمد شغالی به چنگ . سعدی . || کنایه از مردم رند و ملامتی . (آنندراج ) : بپرسیدم این کشور آسوده کی شدکسی گفت سعدی چه شوریده رنگی . س...
-
عقیق رنگ
لغتنامه دهخدا
عقیق رنگ . [ ع َ رَ ](ص مرکب ) آنچه برنگ عقیق بود. سرخ رنگ : ز بس که زان دو سپاه بزرگ کافر کشت عقیق رنگ شد اندر دیار هند گیاه . فرخی .عقیق رنگ شده ست این زمین ز بس کز خون به روی دشت و بیابان فروشده ست آغار. عنصری .وان نقاب عقیق رنگ تراکرد خوش خوش به ...
-
شکسته رنگ
لغتنامه دهخدا
شکسته رنگ . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ رَ ] (ص مرکب ) زردرنگ . (ناظم الاطباء). مراد از زردرنگ . (آنندراج ) (غیاث ).
-
صدف رنگ
لغتنامه دهخدا
صدف رنگ . [ ص َ دَ رَ ] (ص مرکب ) برنگ صدف . بمانند صدف .- دیده ٔ صدف رنگ ؛ چشم مانند صدف از جهت ریختن اشک مرواریدگون : مجنون ز دو دیده ٔصدف رنگ می ریخت نثار در بفرسنگ .نظامی .
-
نیم رنگ
لغتنامه دهخدا
نیم رنگ . [ رَ ] (ص مرکب ) رنگ باخته . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کم رنگ . (فرهنگ فارسی معین ). نه سیر و نه روشن . رنگ میانه ٔ سیر و روشن . (یادداشت مؤلف ). || ناقص . ناتمام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ). || رنگ ناتمام و ناقص . ...
-
هفت رنگ
لغتنامه دهخدا
هفت رنگ . [ هََ رَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) اول آن سیاه است و به زحل تعلق دارد، و غبرائی که رنگ خاک باشد به مشتری و سرخ به مریخ و زرد به آفتاب و سفید به زهره و کبود به عطارد و زنگاری به قمر. || نام گلی است درهندوستان ، و آن هفت رنگ دارد. (برهان ) : هزار...
-
هم رنگ
لغتنامه دهخدا
هم رنگ . [ هََ رَ] (ص مرکب ) دو چیز که رنگ یکسان دارند : ماناعقیق نارد هرگز کس از یمن همرنگ این سرشک من و دو لبان تو. منطقی رازی .به گاه خشم او گوهر شود همرنگ شونیزاچنو خشنود باشد من کنم زَانقاش قرمیزا. بهرامی .چو مهراب و چون زال در پیش پیل ز گرد این...
-
آب رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نقاشی) 'ābrang ۱. در نقاشی، مادۀ رنگی جامدی که قلمموی مرطوب را به آن آغشته میکنند.۲. (صفت) ویژگی نوعی نقاشی که با این ماده کشیده شده است.
-
آتش رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ātašrang قرمزرنگ: ◻︎ تو دهیّ و تو آری از دل سنگ / آتش لعل و لعل آتشرنگ (نظامی۴: ۵۳۸).