کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگ بَری 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
colour force
نیروی رنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیرویی که کوارکها را در هادرون مقید نگه میدارد
-
رنگ گرفتن
لغتنامه دهخدا
رنگ گرفتن . [ رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آهنگی مخصوص برای رقص نواختن . رجوع به رِنگ شود.
-
رنگ رو
لغتنامه دهخدا
رنگ رو. [ رَ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنچه رنگش برود. آنچه رنگش ثابت نیست . جامه یا پارچه ای که رنگ آن از آفتاب بشود. رنگ باز (در لهجه ٔ مردم خراسان ).
-
جستوجو در متن
-
خاک
لغتنامه دهخدا
خاک . (اِ) یکی از عناصر اربعه است و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 369) (فرهنگ جهانگیری ). بر طبق رأی قدماء طبیعت آن سرد و خشک است و آنها می پنداشتند که طرز قرار گرفتن عناصر بترتیب زیر است : ابتداء کره ٔخاک است بر رو...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...