کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگآمیزی 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
colour force
نیروی رنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیرویی که کوارکها را در هادرون مقید نگه میدارد
-
رنگ گرفتن
لغتنامه دهخدا
رنگ گرفتن . [ رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آهنگی مخصوص برای رقص نواختن . رجوع به رِنگ شود.
-
رنگ رو
لغتنامه دهخدا
رنگ رو. [ رَ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنچه رنگش برود. آنچه رنگش ثابت نیست . جامه یا پارچه ای که رنگ آن از آفتاب بشود. رنگ باز (در لهجه ٔ مردم خراسان ).
-
جستوجو در متن
-
outpaints
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی
-
tintingly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی
-
painterlike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی
-
colourably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی
-
colature
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی
-
repainted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی
-
unpaining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون رنگ آمیزی
-
uncolonised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون رنگ آمیزی
-
vaporescent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی
-
paintproof
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی
-
colorisms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی