کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رنگی
/rangi/
معنی
۱. آغشتهبهرنگ؛ رنگآلود.
۲. آنچه بهرنگهای مختلف باشد.
۳. [قدیمی] رنگرز؛ صباغ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
chromatic, colored, Technicolor
-
جستوجوی دقیق
-
رنگی
لغتنامه دهخدا
رنگی . [ رَ ] (ص نسبی ) رنگرز. صباغ . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || چیت و نوعی از پارچه . || چیتی که رنگ آن با شستن مقاومت نمی کند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). چیت رنگ رو. پارچه ای که رنگ آن برود. || رنگین . رنگ آلود. رنگ آلوده . || نقاشی با ر...
-
رنگی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رنگ) rangi ۱. آغشتهبهرنگ؛ رنگآلود.۲. آنچه بهرنگهای مختلف باشد.۳. [قدیمی] رنگرز؛ صباغ.
-
رنگی
دیکشنری فارسی به عربی
لوني
-
واژههای مشابه
-
colour stimulus
محرک رنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] تابش مرئی که ورود آن به چشم، سبب درک رنگ فامدار یا بیفام میشود
-
ionochromism
یونرنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] قابلیت ماده ازلحاظ تغییر رنگ در حضور یونها و بازگشت به رنگ اولیه در نبود یونها
-
هفت رنگی
لغتنامه دهخدا
هفت رنگی . [ هََ رَ ] (اِخ ) از شاعران خراسان است و این مطلع از اوست :همه شب سرگذشت کاکل دلدار میگویم به گیسویی گرفتارم از آن بسیار می گویم .(از مجالس النفایس میرعلیشیر نوایی ص 392).هفت رنگی از شاعران قرن نهم هجری است .
-
هفت رنگی
لغتنامه دهخدا
هفت رنگی . [ هََ رَ ] (حامص مرکب ) هفت رنگ بودن . حیله گری . || (ص نسبی ) مکار و محیل . (آنندراج ).
-
بی رنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) birangi ۱. حالت بیرنگ بودن.۲. [مجاز] ساده و بیآلایش بودن.۳. (تصوف) بیچونی حق؛ عالم وحدت.
-
chromatic adaptation
سازگاری رنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] تغییر در حساسیت سامانۀ بصری به سبب تغییر در ویژگی طیفی منبع نور یا شرایط مشاهده
-
coloured colony
پَرگَنۀ رنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] پَرگَنهای که رنگی غیر از رنگ آگار دارد
-
solvatochromism
حلاّلرنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] قابلیت ماده در تغییر دادن رنگ خود براثر تغییر قطبایی حلاّل
-
chromatic vision, colour vision
دید رنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تشخیص رنگهای مختلف سازندۀ طیف نور مرئی
-
contrast seal
روکش رنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی روکش آسفالت که برای ایجاد تمایز رنگ بر روی آسفالت روسازی ریخته میشود
-
آشفته رنگی
لغتنامه دهخدا
آشفته رنگی . [ ش ُ ت َ / ت ِ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی آشفته رنگ .