کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رنگها
لهجه و گویش تهرانی
قِفائی، بادمجانی، گوجهای، کاهوئی، انگوری، سدری، نفتی (آبی)، سرمهای، گلبهی، تریاکی (قهوهای)، گل ماشی، اُخرائی،فیلی،موشی
-
واژههای مشابه
-
هنر اختلا ط رنگها
دیکشنری فارسی به عربی
فن تصويري
-
جستوجو در متن
-
کولاژ
واژهنامه آزاد
هنر ترکیب رنگها
-
panchromatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکروماتیک، حساس نسبت بهمه رنگها، همه رنگ
-
اسهاء
لغتنامه دهخدا
اسهاء. [ اَ ] (ع اِ) رنگها. واحد ندارد. (منتهی الارب ).
-
فن تصويري
دیکشنری عربی به فارسی
اختلا ط رنگهاي مختلف درسطح پرده نقاشي , هنر اختلا ط رنگها
-
الوان
واژگان مترادف و متضاد
۱. رنگها ۲. رنگارنگ، رنگین، ملون، نگارین ۳. اقسام، انواع، گوناگون
-
فضاسازی ابروباد
واژهنامه آزاد
به ساخت یاایجاد فضایی گویند که بوسیله درهم آمیختن رنگها ومخلوط کردن آنها باهم در پس زمینه تصویر یا شی ایجاد میشود
-
مات
لغتنامه دهخدا
مات . (ص ) رنگی که به هیچ رنگ مانند نبود و تمیز آن نتوان کرد. رنگی از رنگها که صریح نیست . || هر رنگی از رنگهای نهایت روشن غیر براق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
اصباغ
لغتنامه دهخدا
اصباغ . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صِبْغ و صِبَغ. (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ صِبْغ. رنگها. (آنندراج ) (غیاث ). ج ِ صِبْغ و صِباغ . (ناظم الاطباء) . رنگها. نانخورشها. ج ِ صِبْغ و صِبَغ، بمعنی صِباغ . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به صِبْغ و صِباغ شود: آنرا...
-
رنگ بر آب زدن
لغتنامه دهخدا
رنگ بر آب زدن . [ رَ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) رنگ بر آب ریختن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). منصوبه برانگیختن . (آنندراج ). منصوبه ٔ تازه برانگیختن . (غیاث اللغات ). و رجوع به «رنگ بر آب ریختن » شود : از من مدان چون باغ اگر هر دم برنگی می شوم بیرنگی او م...
-
طاق برنهادن
لغتنامه دهخدا
طاق برنهادن . [ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) یا بر طاق نهادن . کنایه از فراموش کردن . (برهان ) (انجمن آرا). || ترک دادن چیزی . (برهان ) (انجمن آرا). و رجوع به بر طاق نهادن شود : مرد از دورنگی طاق به ، این رنگها بر طاق نه هم دور خور هم دور ده ، وانصا...
-
ارنگ
لغتنامه دهخدا
ارنگ . [ اَ رَ ] (اِخ ) (رودِ ...) در اوستا ((رَنگها)) اسم رودی است با آنکه مکرراً در اوستا از آن اسم برده شده است و در کتب پهلوی غالباً به آن برمیخوریم باز تعیین محل آن مشکل و بطور حتم نمیدانیم که کدام از رودهای معروف حالیه در قدیم چنین نامیده میشده...