کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رنگرز
/rangraz/
معنی
کسی که پیشهاش رنگ کردن نخ، پارچه، جامه، و امثال آنها باشد؛ صباغ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
صباغ
دیکشنری
dyer
-
جستوجوی دقیق
-
رنگرز
واژگان مترادف و متضاد
صباغ
-
رنگرز
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) (ص فا.) کسی که کارش رنگ کردن نخ ، پارچه و... می باشد.
-
رنگرز
لغتنامه دهخدا
رنگرز. [ رَ رَ ] (نف مرکب ) صَبّاغ . (آنندراج ) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). کسی که کارش رنگ کردن پارچه و غیر آن است ، و مرکب است از لفظ «رنگ » و «رز» از مصدررزیدن بمعنی رنگ کردن . (از فرهنگ نظام ). مرکب است از رنگ + رز ...
-
رنگرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [مرکب از رنگ + رَز (از مصدر رزیدن: رنگ کردن)] rangraz کسی که پیشهاش رنگ کردن نخ، پارچه، جامه، و امثال آنها باشد؛ صباغ.
-
رنگرز
دیکشنری فارسی به عربی
صباغ
-
رنگرز
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: rangraz طاری: rangriǰ طامه ای: rangriǰ طرقی: rangrez کشه ای: rangkâr نطنزی: rengrez
-
واژههای مشابه
-
رنگرز گلگون
لغتنامه دهخدا
رنگرز گلگون . [ رَ رَ زِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب فروش است . (برهان قاطع) (آنندراج ). خَمّار. (برهان قاطع).
-
مظفربیک رنگرز
لغتنامه دهخدا
مظفربیک رنگرز. [ م ُ ظَف ْ ف َ ب ِ ک ِ رَ رَ ] (اِخ ) از اهالی کرمان و شخص کاسب و مهربان است . شاعر بسیار پخته ای است و این رباعی او شهرت فراوان دارد:افسوس که همدمان مونس رفتندیاران موافق مهندس رفتندآنها که به هم نشسته بودیم مدام هر یک به بهانه ای ز ...
-
جستوجو در متن
-
رنگرزی
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) 1 - (حامص .) عمل و شغل رنگرز. 2 - (اِمر.) دکان رنگرز.
-
صباغ
واژگان مترادف و متضاد
رنگرز، رنگساز
-
dyer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیر، رنگرز
-
رنگریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) نک رنگرز.
-
صباغ
دیکشنری عربی به فارسی
رنگرز , نگارگر , نقاش , پيکرنگار