کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنجیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رنجیده
/ranjide/
معنی
آزرده؛ دلتنگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزرده، آزردهخاطر، افسرده، سرگران، کدر، مکدر، ملول، ناراضی
دیکشنری
aggrieved, edgy, peeved, resentful, sore, upset
-
جستوجوی دقیق
-
رنجیده
واژگان مترادف و متضاد
آزرده، آزردهخاطر، افسرده، سرگران، کدر، مکدر، ملول، ناراضی
-
رنجیده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ یا دَ) (ص مف .) آرزده ، دلتنگ .
-
رنجیده
لغتنامه دهخدا
رنجیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) رنج دیده . محنت و مشقت کشیده . تعب و سختی آزموده . رجوع به رنج و رنجیدن شود. || آزرده . (ناظم الاطباء). آزرده خاطر. آزرده دل . مکدر : رنجیده نگه کرد و گفت ... (گلستان ).نگه کرد رنجیده در من فقیه نگه کردن عاقل اندر...
-
رنجیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ranjide آزرده؛ دلتنگ.
-
رنجیده
دیکشنری فارسی به عربی
ساخط , غاضب , مکتيب
-
واژههای مشابه
-
رنجیده شدن
لغتنامه دهخدا
رنجیده شدن . [ رَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رنجیدن . آزرده خاطر گشتن . آزرده دل شدن . رجوع به رنجیدن شود.
-
رنجیده کردن
لغتنامه دهخدا
رنجیده کردن . [ رَ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رنجانیدن . آزرده ساختن . آزرده خاطر کردن . آزرده دل ساختن . رجوع به رنجیده شود.
-
جستوجو در متن
-
معذب
فرهنگ واژههای سره
رنجیده
-
raintight
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنجیده
-
چشم گریان و دل بریان
لهجه و گویش تهرانی
رنجیده
-
آزرده خاطر
فرهنگ واژههای سره
دلگیر، رنجیده
-
disfavoured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنجیده خاطر
-
آزرده جان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āzordejān ۱. رنجیده.۲. دلتنگ.