کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنجبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رنجبر
/ranjbar/
معنی
۱. زحمتکش.
۲. کارگر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
زحمتکش، کارگر
دیکشنری
drudge, grub, proletarian, toiler, workingman
-
جستوجوی دقیق
-
رنجبر
واژگان مترادف و متضاد
زحمتکش، کارگر
-
رنجبر
فرهنگ فارسی معین
(رَ بَ) (ص فا.) 1 - زحمتکش . 2 - کارگر.
-
رنجبر
لغتنامه دهخدا
رنجبر. [ رَ ب َ ] (نف مرکب ) کارگر. صنعتگر. پیشه ور. اهل صنعت . زحمت کش . (ناظم الاطباء). رنج برنده . آنکه رنج برد. محنت کش . رنج بردار. رجوع به رنج بردار شود.
-
رنجبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ranjbar ۱. زحمتکش.۲. کارگر.
-
جستوجو در متن
-
labouring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، کار، کارگری، رنجبر
-
toiler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیلر، زحمتکش، رنجبر
-
toilers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارکنان، زحمتکش، رنجبر
-
رنج کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ranjkeš رنجبر؛ زحمتکش.
-
laboring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، کار، کارگری، رنجبر
-
زحمتکش
واژگان مترادف و متضاد
رنجبر، زجرکش، ستمکش، سختیکش، محنتکش
-
بلاکش
واژگان مترادف و متضاد
رنجبر، زجردیده، زجرکشیده، سختیکش، متحمل، محنتکش
-
کارکن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کاری ۲. رنجبر، زحمتکش، کارگر ۳. مسهل، منجز، منضج
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ بردن) bar ۱. = بردن۲. بَرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیغامبر، فرمانبر، رنجبر، باربر.
-
painstaking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخت گیرانه، زحمت کش، رنجبر، ساعی، رنج برنده