کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شراد
لغتنامه دهخدا
شراد. [ ش ِ / ش ُ ](ع مص ) شرود. رمیدن . (منتهی الارب ). رمیدن ستور. (یادداشت مؤلف ). رمیدن و ترسیده شدن . (ناظم الاطباء).
-
stampeded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهر و موم شده، رمیدن، فرار کردن
-
شرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šorud ترسیدن و گریختن؛ رمیدن.
-
stampeding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهر زدن، رمیدن، فرار کردن
-
نُفُورٍ
فرهنگ واژگان قرآن
رميدن - تنفر شديد
-
تریدن
لغتنامه دهخدا
تریدن . [ ت ُ دَ ] (مص ) رمیدن . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ). رمیدن و گریختن . (ناظم الاطباء). رمیدن و شوریدن ، مرادف توریدن . (فرهنگ رشیدی ).
-
رمش
فرهنگ فارسی معین
(رَ مِ) (اِمص .) رمیدن ، ترس .
-
شرور
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (مص ل .) رمیدن .
-
تناد
فرهنگ فارسی معین
(تَ دّ) [ ع . ] (مص ل .) از یکدیگر رمیدن ، پراکنده شدن .
-
شم
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (مص ل .) 1 - رمیدن . 2 - آشفته شدن .
-
نفار
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (مص ل .) رمیدن ، دور شدن .
-
winced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچیدگی، رمیدن، لرزیدن، خود را عقب کشیدن، خود را لرزاندن و تکان دادن
-
رمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ramān ۱. رمنده؛ در حال رمیدن؛ گریزان.۲. ترسو.
-
توریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹تولیدن› [قدیمی] turidan ۱. شرمنده شدن.۲. رمیدن؛ دور شدن و به یکسو رفتن.
-
تولیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹توریدن› [قدیمی] tulidan ۱. رمیدن.۲. به یک سو رفتن؛ دور شدن.