کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رمون
لغتنامه دهخدا
رمون . [ ؟م ْ م َ ] (اِخ ) (انار) صخره ٔ مشهور و معروفی که بنی بن یامین در حالی که هزیمت یافته بودند بدانجا التجا بردند و دهی بهمین اسم در قله ٔ کوهی که در میانه ٔ بیت ایل و اردن است واقع می باشد. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
رمون
لغتنامه دهخدا
رمون . [ ؟م ْ م َ ] (اِخ ) (انار) مرد بن یامینی ، و او پدر کسانی بود که هم قسم شده ایشبوشت را به قتل رسانیدند. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
رمون
لغتنامه دهخدا
رمون . [ ؟م ْ م َ ] (اِخ ) اسم بتی است که در دمشق پرستش می شد چنانکه در حکایت نعمان سریانی مذکور است و اسم کامل آن هدر رمون است و قصد از خدای آفتاب است که میوجات را می رساند و نضج می دهد. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
رمون
لغتنامه دهخدا
رمون . [ ؟م ْ م َ ] (اِخ ) و آن رمونو نیز خوانده شده است و دور نیست که همان دمنه یا رمانه باشد که در شش میلی شمال ناصره واقع است و آن یکی از شهرهای زبولون است که به لاویان داده شد. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
رمون
لغتنامه دهخدا
رمون . [ رَ ] (اِ) بیعانه . زری باشد که پیش از کار کردن به مزدور دهند. (برهان ) (آنندراج ). ربون .(برهان ). اربون . اربان . مزد پیشکی . || زری که در عوض متاعی بشرط خوش کردن داده باشند چنانکه در هندوانه و خربزه بشرط کارد. (برهان ) (آنندراج ).
-
رمون
لغتنامه دهخدا
رمون . [ رُ ] (اِ) شعوری صاحب فرهنگ لسان العجم آرد: بمعنی ربون است یعنی سفته ٔ ارباب حرف . و گویا همان رَمون ضبط برهان قاطع است .
-
رمون
لغتنامه دهخدا
رمون .[ ؟م ْ م َ ] (اِخ ) شهری است در قسمت سبط یهودا بطرف جنوب اورشلیم و به بنی شمعون تعلق داشت و مجدداً بعد از اسیری آباد شد. بعضی بر آنند که این شهر همان ام الرمانین است که در 130میلی جنوب غربی واقع است و تا بئر شبع هم 13 میل مسافت دارد و آثار چشمه...
-
واژههای مشابه
-
رمون فارس
لغتنامه دهخدا
رمون فارس . [ ؟م ْ م َ ؟ ] (اِخ ) (انار غضب ) یکی از منازل بنی اسرائیل است در دشت اعد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جستوجو در متن
-
طبریمون
لغتنامه دهخدا
طبریمون . [ طَ ] (اِخ ) (رمون : رحیم و مشفق ) پدر بن هدد، اولین پادشاه شام که معاصر آسای پادشاه یهودا بود (کتاب اول پادشاهان فصل 15؛ آیه ٔ 18). (قاموس کتاب مقدس ).
-
صیلع
لغتنامه دهخدا
صیلع. [ ص َ ل َ ] (اِخ ) (دنده ) شهری است در بنیامین (صحیفه ٔ یوشع 18:28) که قرقیس در آنجا بود (دوم سموئیل 21:14) و گویند مسقطالرأس شاؤل نیز بود و دور نیست که همان رمون حالیه باشد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
بعنه
لغتنامه دهخدا
بعنه . [ ] (اِخ ) (پسر تنگی ) یکی از پسران رمون که از بندگان ایشبوشث بن یوناتان بود. وی با برادر خود ریکاب در عین ظهربخانه ٔ ایشبوشث درآمده وی را بکشتند و سرش را بخیال یافتن جایزه بداود آوردند لکن داود ایشان را بقتل سپرد. (از قاموس کتاب مقدس ). || مر...