کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رمنده
/ramande/
معنی
آنکه میترسد و میگریزد؛ رمکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. گریزان، نافر
۲. وحشی
۳. رموک
دیکشنری
skittish
-
جستوجوی دقیق
-
رمنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. گریزان، نافر ۲. وحشی ۳. رموک
-
رمنده
لغتنامه دهخدا
رمنده . [ رَ م َ دَ / دِ ] (نف ) رم کننده . آنچه یا آنکه خوی رمیدن دارد. جانور رموک : اوابد؛رمندگان . (ربنجنی ). رجوع به رمیدن شود : رمنده ددان را همه بنگریدسیه گوش و یوز از میان برگزید.فردوسی .
-
رمنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ramande آنکه میترسد و میگریزد؛ رمکننده.
-
جستوجو در متن
-
مستنفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostanfer رمکننده؛ رمنده.
-
رموک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹رمو› ramuk ۱. بسیار رمنده؛ رمکننده.
-
شرود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: شُرُد] [قدیمی] šarud رمنده؛ رمیده؛ گریخته.
-
نفیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nafir فرارکننده؛ گریزنده؛ رمنده.
-
سور، سول
لهجه و گویش تهرانی
وحشی، دیوانه، رمنده
-
ناد
لغتنامه دهخدا
ناد. [ نادد ] (ع ص ) رمنده و پراکنده شونده . (ناظم الاطباء). رمنده . (اقرب الموارد). ج ، نواد.
-
خوگر
واژگان مترادف و متضاد
آمخته، مالوف، مانوس، متخلق، معتاد ≠ رمنده، وحشی
-
نافر
واژگان مترادف و متضاد
۱. رمنده ۲. بیزار ۳. فراری، گریزان
-
نافر
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) رمنده ، نفرت دارنده .
-
متشرد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ شَّ رِ) [ ع . ] (اِفا.) رمنده .
-
رمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ramān ۱. رمنده؛ در حال رمیدن؛ گریزان.۲. ترسو.