کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رمز
/ramz/
معنی
۱. راز نهفته؛ آنچه پنهان و پوشیده است؛ سِر.
۲. نشانههایی برای دادن اطلاعات؛ کد.
۳. اشاره به چیزی؛ ایما.
۴. (تصوف) معنی باطنی کلام که تنها آگاهان بر آن وقوف دارند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استعاره، اشاره، ایما، سمبل، کنایه، نکته، نماد، نمون
۲. راز، سر
۳. فن، قلق، لم
دیکشنری
allusion, character, cipher, code, mystery, symbol
-
جستوجوی دقیق
-
رمز
واژگان مترادف و متضاد
۱. استعاره، اشاره، ایما، سمبل، کنایه، نکته، نماد، نمون ۲. راز، سر ۳. فن، قلق، لم
-
رمز
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پوشیده گفتن . 2 - (اِمص .) ایماء، اشاره . 3 - (اِ.) راز نهفته . 4 - نشانه و علامت مخصوص .
-
رمز
لغتنامه دهخدا
رمز. [ رَ ] (ع مص ) اشارت کردن به لب یا به ابرو یا به چشم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به لب یا به چشم یا به ابرو یا به دهن یا به دست یا به زبان اشارت کردن . (منتهی الارب ). اشاره کردن به لبها یا چشم یا ابروان و یا دهان و ثعالبی در فقه اللغةآن را...
-
رمز
لغتنامه دهخدا
رمز. [ رَ / رُ / رَ م َ ] (ع اِ) اشاره یا ایماء. ج ، رموز. (از اقرب الموارد). اشارت به دست یا به چشم یا به ابرو یا به لب . (دهار). به لب یا چشم یا به ابرو یا به دهن یا به دست یا به زبان اشاره کردن . (منتهی الارب ). اشاره یا کنایه است که در جمیع کتب م...
-
رمز
لغتنامه دهخدا
رمز. [ رُ ] (ع ص ، اِ) ابل رمز؛ شتران فربه . (منتهی الارب ). در شتر به معنی چاق و فربه است ، گویا مفرد آن ارمز باشد. (از اقرب الموارد).
-
رمز
دیکشنری عربی به فارسی
رمز , رمزي کردن , برنامه , دستورالعملها , نشان , علا مت , نماد , اشاره , رقم , بصورت سمبل دراوردن , نشانه
-
رمز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ramz ۱. راز نهفته؛ آنچه پنهان و پوشیده است؛ سِر.۲. نشانههایی برای دادن اطلاعات؛ کد.۳. اشاره به چیزی؛ ایما.۴. (تصوف) معنی باطنی کلام که تنها آگاهان بر آن وقوف دارند.
-
رمز
دیکشنری فارسی به عربی
خدعة , رمز , صفر , لغز
-
واژههای مشابه
-
crypto officer
کارشناس رمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] کارور یا فرایندی برای آمادهسازی اولیه یا مدیریتی رمزنگاشتی متـ . مسئول رمز
-
مسئول رمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] ← کارشناس رمز
-
password
اسم رمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رمزی برای شناساندن کاربر به سامانۀ رایانهای تا کاربر بتواند به سامانۀ دستیابی داشته باشد
-
cryptanalysis
تحلیل رمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] 1. بررسی امنیت سامانههای رمز ازطریق جستوجوی خطاها یا ضعفهای احتمالی خوارزمی/ الگوریتم آنها به قصد ممانعت از نفوذ مهاجم و بالا بردن ضریب امنیت سامانه2. عملیات محاسباتی برای به دست آوردن کلید سامانۀ رمز، بدون آگاهی از کلید آن، با هدف نف...
-
cryptosystem, cipher system, cryptographic system
سامانۀ رمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] سامانهای متشکل از خوارزمیها/ الگوریتمهای رمزبندی و رمزگشایی همراه با مجموعۀ سهگانۀ متنهای اصلی و متنهای رمزیشده و کلیدها
-
cipher
رمز 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] خوارزمی/ الگوریتمی برای تبدیل متن اصلی به متن رمزیشده بهنحویکه برای گیرندۀ غیرمجاز غیرقابلدرک باشد متـ . رمزگذاری خوارزمی، رمزگذاری الگوریتمی encryption algorithm