کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
محنط
لغتنامه دهخدا
محنط. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) گیاه رمث سپید گشته . پخته شده و رسیده از گیاه رمث . (ناظم الاطباء).
-
رماث
لغتنامه دهخدا
رماث . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَمَث . چوبها که بر هم بندند و عمد سازند و بر آن شده عبور دریا نمایند. || باقی شیر در پستان . (منتهی الارب ). رجوع به رَمَث شود.
-
مرمثة
لغتنامه دهخدا
مرمثة. [ م َ م َ ث َ ] (ع ص ) أرض مرمثة؛ زمین که گیاه «رمث » رویاند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رمث شود.
-
مغبور
لغتنامه دهخدا
مغبور. [ م ُ ] (ع اِ) نوعی از صمغ که از درخت عرفط و رمث یاثمام برآید. (منتهی الارب ). نوعی از صمغ که از درخت ثمام و عشر و رمث برآید. (ناظم الاطباء). لغتی است درمُغثور. (از اقرب الموارد). و رجوع به مغثور شود.
-
احناط
لغتنامه دهخدا
احناط. [ اِ ] (ع مص ) احناط زرع ؛ خداوند وقت درو شدن کشت . || اِحناط رِمث ؛ سفید شدن و رسیدن و پخته شدن گیاه ِ رمث . || حنوط کردن مرده . حنوط پاشیدن بر میت . || مردن (بصیغه ٔ مجهول ). (منتهی الارب ).
-
عظیر
لغتنامه دهخدا
عظیر. [ ع ُ ظَ ] (اِخ ) چاههایی است از آن ضباب . و آبی است گوارا در سرزمین رمث بین قنة، که آن را عناقة گویند. (از معجم البلدان ).
-
رمثة
لغتنامه دهخدا
رمثة. [ رُ ث َ ] (ع اِ) باقی مانده ٔ شیر در پستان بعد ازدوشیدن . (از اقرب الموارد). رَمَث . (منتهی الارب ).
-
حنط
لغتنامه دهخدا
حنط. [ ح َ ن َ ] (ع مص ) رسیدن گیاه رمث و سپید گردیدن و پخته شدن آن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
تحنیط
لغتنامه دهخدا
تحنیط. [ ت َ ] (ع مص ) حنوط پاشیدن بر مرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). حنوط کردن مرده را. با چیز خوشبو معطر کردن . (فرهنگ نظام ). بر مرده حنوط نهادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) : بعد از تحنیط و تکفین با جمعی از اصحاب اهل ثقه و ...
-
مغثر
لغتنامه دهخدا
مغثر.[ م ِ ث َ ] (ع اِ) شلم مانندی است شیرین مانند انگبین گنده بوی که از درخت عرفط نر و رمث و عشر برمی آید و می خورند آن را. مُغثور. ج ، مغاثیر. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). شلم مانندی گنده بوی و شیرین که از درخت ثمام و رمث و عشر گیرند و خورند. ج ، م...
-
مغفار
لغتنامه دهخدا
مغفار. [ م ِ ] (ع اِ) صمغ درخت . (مهذب الاسماء). نوعی از رمث و سلم و طلح و جز آن یا شلم مانندی است شیرین که از گیاه یز و عشر و رمث برآید. مِغفَر یا مُغفُر. مُغفور. مِغفیر. ج ، مغافیر. (منتهی الارب ). شلم مانندی شیرین و گنده بوی که از درخت عشر و رمث و...
-
اغثار
لغتنامه دهخدا
اغثار. [ اِ ] (ع مص ) روان شدن مغثور از رمث : اغثر الرمث . (منتهی الارب ). شلم روان گردیدن از درخت رمث : اغثر الرمث اغثاراً. و کذلک اغثر العشر و الثمام . (ناظم الاطباء). اغثر الرمث ؛ سال منه صمغ حلو یوکل و ربما سال علی الثری مثل الدبس و له ریح کریهة....
-
قراشیم
لغتنامه دهخدا
قراشیم . [ ق َ ] (ع اِ) نوعی از گیاه رمث است ، بارِ آن همچودو طبق بر هم نهاده و در آن نخستین کرمکی سپید پیداگردد و سپس کنه شود. قراشمه به ضم و فتح یکی آن . (از منتهی الارب ). در اقرب الموارد قراشم است . || کرمکی سپید که پس از چندی شبیه به کنه میگردد ...
-
رمثة
لغتنامه دهخدا
رمثة. [ رَم ِ ث َ ] (ع ص ) شتر رنجور از خوردن گیاه رِمْث . ج ، رَماثی ̍، رَمِثات . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
قرطف
لغتنامه دهخدا
قرطف . [ ق َ طَ ] (ع اِ) چیزی درپیچیده . (منتهی الارب ). || جامه ٔ مخمل که آن را قطیفه گویند. || تره ای است ، یا بار درخت رمث . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).