کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رماية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رماية
معنی
تيراندازي , کمانداري
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رماية
دیکشنری عربی به فارسی
تيراندازي , کمانداري
-
واژههای مشابه
-
رمایه
فرهنگ فارسی معین
(رِ یِ) [ ع . رمایة ] (مص ل .) تیر انداختن .
-
رمایة
لغتنامه دهخدا
رمایة. [ رِ ی َ ] (ع مص ) تیر انداختن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). افکندن . انداختن . پرتاب کردن . (از اقرب الموارد). تیراندازی . - سبق و رمایه ؛ اسب دوانی و تیراندازی . رجوع به سبق و رمایه شود. || آهنگ و قصد مکانی کردن . || یاری کردن . نص...
-
سبق و رمایه
لغتنامه دهخدا
سبق و رمایه . [ س َ ق ُ رِ ی َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لغةً این دو کلمه در جای خود معنی شده است ولی مراد بهر یک از این دو عقد و تعهدی است بین دو نفر بر پیشی گرفتن و غلبه بر دیگری در امور راجعه بجنگ که یک نفر آن را ایجاب و دیگری قبول مینماید وفایده ...
-
جستوجو در متن
-
تیراندازی
دیکشنری فارسی به عربی
رماية
-
کمانداری
دیکشنری فارسی به عربی
رماية
-
مرمی
لغتنامه دهخدا
مرمی . [ م َ می ی ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رمی و رمایة. رجوع به رمی و رمایة شود. افکنده شده . افکنده . انداخته . انداخته شده . پرتاب شده . گشاد داده .
-
مرمیة
لغتنامه دهخدا
مرمیة. [ م َ ی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مَرمی ّ که نعت مفعولی است از مصدر رمی و رمایة. رجوع به مَرمی ّ و رمی و رمایة شود.
-
سبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sabq ۱. پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.۲. (اسم) قرآن.〈 سبق و رمایه: [سبق (پیشی گرفتن و پیش افتادن) رمایه (تیر انداختن) است] (فقه) عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسبدوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد.
-
مرمی
لغتنامه دهخدا
مرمی . [ م َ ما ] (ع مص ) مصدر میمی از رمی و رمایة. (از اقرب الموارد). رجوع به رمی و رمایة شود. || (اِ) مقصد. (منتهی الارب ). مکان پرتاب کردن . ج ، مَرامی . (از اقرب الموارد). و از آن است حدیث «لیس ورأاﷲ مرمی »؛ یعنی مقصدی که آمال بسوی آن افکنده شود...
-
ذریعة
لغتنامه دهخدا
ذریعة. [ ذَ ع َ ] (ع ص ) تأنیث ذریع. || (اِ) سبب . وسیله . (دهار). واسطه . دست آویز. آنچه بدو بدیگر پیوندند یا به مرادی رسند. ذُرعَة. پیوستگی . || ماده شتر یا اشتری یا اسبی و مانند آن که صیاد در پس آن پنهان شده بر صید تیر اندازد. || حلقه ای که آموخت...
-
بدا
لغتنامه دهخدا
بدا. [ ب َ ] (از ع مص ) بیاد آمدن مطلبی . بخاطر آوردن چیزی که از پیش نبود. (ناظم الاطباء). || رأی نوپدید آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) : چون از گشاد بر نظرت شد زمانه (رمایه )؟ راست هرگز گمان مبر که ز رنج افتدش بدا. مسعودسعد (دیوان ص 3).و گفتند اصل نص ...
-
علی دمشقی
لغتنامه دهخدا
علی دمشقی . [ ع َ ی ِ دِ م َ ] (اِخ ) ابن محمد دمشقی شاذلی حنفی (درویش ...). نقیب رمایه (تیراندازی ) در دمشق بود وبه سال 1130 هَ . ق . درگذشت . او راست : مفتاح کنز درالنظام فی اصول الرمایة و تعلیم الغلام . (از معجم المؤلفین بنقل از هدیةالعارفین بغدا...