کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رمالی
معنی
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) فالگیری .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
طالعبینی، فالگیری
دیکشنری
fortunetelling, soothsaying
-
جستوجوی دقیق
-
رمالی
واژگان مترادف و متضاد
طالعبینی، فالگیری
-
رمالی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) فالگیری .
-
رمالی
لغتنامه دهخدا
رمالی . [ رَم ْ ما ] (حامص ) شغل رَمّال . عمل و کار رمال . رجوع به رَمّال و رَمْل شود.
-
جستوجو در متن
-
طالعبینی
واژگان مترادف و متضاد
رمالی، غیبگویی، فالبینی، فالگیری
-
عفر
لغتنامه دهخدا
عفر. [ ع ُ ] (اِخ ) ریگها است در بادیه به بلاد قیس . (منتهی الارب ). رمالی است در بادیه در بلاد قیس . و گویند نجد عفر، جایگاهی است در نزدیکی مکه . (از معجم البلدان ).
-
عقیرباء
لغتنامه دهخدا
عقیرباء. [ ع ُ ق َ رَ ] (اِخ ) ناحیه ای است در حمص ، از نصر. (از معجم البلدان ). عُقیرِباء، رمالی است در شامی بنی حارثة. (منتهی الارب ).
-
غرامی
لغتنامه دهخدا
غرامی . [ ] (اِخ ) محمد غرامی . از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری از ناحیه ٔ قره فریه است . وی به شغل قضا مشغول بود و ادعای رمالی داشت . اشعار او ساده است . این بیت ازوست :قاپویی دیوار ایدوب ارباب عشقه نازدن کندونی بر گوشه ایلر گوسترر آچمازدن .(از...
-
یاصول
لغتنامه دهخدا
یاصول . (ع اِ) اصل و بن و بیخ وریشه و نژاد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و الیاصول ،الاصل ، قال ابووجزة:و الیاصول ، الاصل . قال ابووجزة:یهز روقی رمالی کانهماعودا مداوس یأصول و یأصول .یرید اصل و اصل . صاحب اللسان آن را در ترکیب «و ص ل » آورده است ...
-
ذاتی
لغتنامه دهخدا
ذاتی . (اِخ ) یکی از مشاهیر شعرای عثمانی از مردم بالیکسر. نامش عوض . متولد 876 او در اوایل عمر شغل کفشدوزی می ورزید و پس از آنکه به اسلامبول رفت قصائدی در مدح سلطان بایزیدخان ثانی و اکابر معاصر بگفت و جوائزی بوی دادند و از آنگاه ببعد با صلات شعر خود ...
-
مصاحب
لغتنامه دهخدا
مصاحب . [ م ُ ح ِ ] (اِخ )نائینی . از شاعران قرن یازدهم هجری و اصل وی از قصبه ٔ نائین بوده ولی در اصفهان می زیسته . در برخی از علوم ، خاصه علم رمالی متبحر بوده و طبعش به مطایبه رغبتی کامل داشته با آنکه زیاده از هفتاد سال عمر داشته به هزلیات می پرداخت...
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (ع اِ) (از «وزن ») ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). ترازو. ج ، موازین . (مهذب الاسماء). آلتی که با آن وزن اشیا بسنجند. اصل آن مِوْزان بوده . واو به سبب وجود کسره ٔ ماقبل به یاء بدل شده است . (یادداشت مؤلف ). چیزی است ک...
-
ابومعشر
لغتنامه دهخدا
ابومعشر. [ اَ م َ ش َ ] (اِخ ) جعفربن محمدبن عمر خراسانی ، بلخی ، منجم . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : او از مردمان بلخ و از بزرگان منجمین است و در عصر خود پیشوا و استاد اصحاب نجوم بوده و هم در علم تاریخ و اطلاع بر سیر ملوک فرس و حالات دیگر طوایف ...
-
نیاز
لغتنامه دهخدا
نیاز. (اِ) حاجت . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (رشیدی ) (آنندراج ). احتیاج . (برهان قاطع). ارب . اربه . مأربه . وطر. (یادداشت مؤلف ) : اگرچه بمانند دیر ودرازبه دانا بودشان همیشه نیاز. بوشکور.ما را بدان لب تو نیاز است در جهان ...