کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمادي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رمادي
معنی
خاکستري , داراي رنگ خاکستري , شبيه خاکستر , مربوط به چوب درخت زبان گنجشک , کبود , سفيد(درمورد موي سرو غيره) , سفيد شونده , روبه سفيدي رونده , باستاني , کهنه , پير , نا اميد , بد بخت , بيرنگ
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رمادي
دیکشنری عربی به فارسی
خاکستري , داراي رنگ خاکستري , شبيه خاکستر , مربوط به چوب درخت زبان گنجشک , کبود , سفيد(درمورد موي سرو غيره) , سفيد شونده , روبه سفيدي رونده , باستاني , کهنه , پير , نا اميد , بد بخت , بيرنگ
-
واژههای مشابه
-
رمادی
لغتنامه دهخدا
رمادی . [ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابوجعفر رمادی در همین لغت نامه و الانساب سمعانی شود.
-
رمادی
لغتنامه دهخدا
رمادی . [ رَ ] (اِخ ) شهری است در عراق و مرکز استان دیلم است و در نزدیکی فرات بین عراق و سوریه قرار دارد. (از اعلام المنجد).
-
رمادی
لغتنامه دهخدا
رمادی . [ رَ ] (اِخ ) یوسف بن هارون الکندی ، مکنی به ابوعمر. ترجمه ٔ حال او را حافظ ابوعبداﷲ الحمیدی در کتاب «جذوة المقتبس » آورده و چنین نویسد: «گویا یکی از اجداد وی از مردمان «رمادة» (موضعی در مغرب ) بوده است . و او شاعری است بسیارشعر و سریعالقول و...
-
رمادی
لغتنامه دهخدا
رمادی . [ رَ] (ص نسبی ) منسوب به رماد و رمادة. خاکستری . تیره . خاکسترگون . خاکستررنگ . رجوع به «گرگ دیزه » شود. || دارویی است مخصوص چشم از ترکیبهای قدیم که سازنده ٔ آن معلوم نیست . اشک چشم و رطوبتهای غریبه را خشک می کند و موجب قوت باصره و معالج درد ...
-
رمادی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رماد) [عربی: رَمّادی] [قدیمی] ramādi[y] آنچه به رنگ خاکستر است؛ خاکستری؛ خاکسترگون.
-
ابوجعفر رمادی
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر رمادی . [ اَ ج َ ف َ رِ رِ ] (اِخ ) کنیت مقدمی بزمان سامانیان که خود را برابر ابوالحسن سیمجور داشتی و چند بار بفرمان سلاطین سامانی قصد غور کرد لکن او را کاری برنیامد. (از تاریخ بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
دارای رنگ خاکستری
دیکشنری فارسی به عربی
رمادي
-
شبیه خاکستر
دیکشنری فارسی به عربی
رمادي
-
مربوط به چوب درخت زبان گنجشک
دیکشنری فارسی به عربی
رمادي
-
سفید(درمورد موی سرو غیره)
دیکشنری فارسی به عربی
رمادي
-
سفید شونده
دیکشنری فارسی به عربی
رمادي
-
روبه سفیدی رونده
دیکشنری فارسی به عربی
رمادي