کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رماث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رماث
لغتنامه دهخدا
رماث . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَمَث . چوبها که بر هم بندند و عمد سازند و بر آن شده عبور دریا نمایند. || باقی شیر در پستان . (منتهی الارب ). رجوع به رَمَث شود.
-
واژههای همآوا
-
رماس
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) مصطکی ؛ صمغی سفید رنگ و نرم و خوشبو، شیرین و چسبنده که از درختی در شام به دست می آید.
-
رماس
لغتنامه دهخدا
رماس . [ رَ ] (اِ) مصطکی و آن را رماست هم گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). مصطکی . علک الروم . طبیعت در دوم گرم و خشک ، مقوی معده و جگر و هاضمه و اشتها، محرک آروغ و رافع پیچش ، مصلح گردکان و کتیرا، بدل بوزن آن کندر و یا یک و نیم وزن علک البطم . و در ت...
-
رماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رماست› (زیستشناسی) [قدیمی] ramās = کندر