کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رقاد
لغتنامه دهخدا
رقاد. [ رُ ] (ع مص ) به خواب شدن . (منتهی الارب ). خوابیدن . (از اقرب الموارد). در خواب شدن . (فرهنگ نظام ). مصدر به معنی رَقد. (ناظم الاطباء). بخفتن . (المصادر زوزنی ). خفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به رقد شود.
-
رقود
لغتنامه دهخدا
رقود. [ رُ ] (ع مص ) رَقد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به خواب شدن . (منتهی الارب ). خواب کردن . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). خفتن . (از ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 53) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). رجوع به رقد شود.
-
رقود
لغتنامه دهخدا
رقود. [ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راقِد. قوله تعالی : و تحسبهم ایقاظاً و هم رقود. (قرآن 18/18). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). ج ِ راقد. خفتگان . (از ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 53). خواب کنندگان . (آنندراج...
-
راقد
لغتنامه دهخدا
راقد. [ ق ِ ](ع ص ) خوابنده . ج ، رُقود و رُقَّد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوابیده . (ناظم الاطباء). خفته . نائم : یا راقد اللیل مسروراً باوّله اِن ّ الحوادث قد یطرقن اسحاراً.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 224).
-
رقاد
لغتنامه دهخدا
رقاد. [ رُ ] (ع اِ)خواب . یا رقاد مخصوص است به خواب شب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). خواب . (غیاث اللغات ). خواب و خصوصاً خواب در شب . (ناظم الاطباء). خواب سبک اول شب . خواب . نوم . رقد. رقود. (یادداشت مؤلف ). خواب دراز. (دهار) (یادداشت مؤلف ). خ...
-
خفتن
لغتنامه دهخدا
خفتن . [ خ ُ ت َ ] (مص ) خواب کردن . خسبیدن . بخواب رفتن . (ناظم الاطباء). غنویدن . خفتیدن . مقابل بیدار شدن . خوابیدن . تمام سر و گردن و تنه و پایها رابدرازا بر زمین گستردن . بخواب شدن . هجعت . (یادداشت بخط مؤلف ). رقد. رقود. رقاد. تهجد. (تاج المصا...
-
خواب
لغتنامه دهخدا
خواب . [ خوا / خا ](اِ) نقیض بیداری . نوم . حالت آسایش و راحتی که بواسطه ٔ از کار بازآمدن حواس ظاهره و فقدان حس در انسان و سایر حیوانات بروز می کند. (ناظم الاطباء). واگذاشتن نفس استعمال حواس را به واگذاشتی طبیعی . منام . حثاث . رقد. رقود. رقاد. هجعت ...