کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقاشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رقاشی
لغتنامه دهخدا
رقاشی . [ رَ شی ی / رَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبدالملک بن مسلم رقاشی ... از مالک و حمادبن زید وجز آن دو روایت کرد و بخاری و ابوحاتم رازی و دیگران از او روایت دارند. مرگ رقاشی بسال 217 هَ . ق .بود. رقاشی از ثقات بشمار است . (از لباب الانساب ).
-
رقاشی
لغتنامه دهخدا
رقاشی . [ رَ شی ی / رَ ] (اِخ ) یزیدبن ابان بن عبداﷲ رقاشی بصری . از راویان بشمار است واز انس بن مالک روایت کرده واهل بصره از وی روایت دارند. و او یکی از ثقات حدیث است . (از لباب الانساب ).
-
رقاشی
لغتنامه دهخدا
رقاشی . [ رَ شی ی / رَ ] (اِخ ) یونس بن ابی درده کاتب عیسی بن موسی . یکی از بلغای زبان عرب بود. (الفهرست ابن ندیم ).
-
رقاشی
لغتنامه دهخدا
رقاشی . [ رَ شی ی / رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به رقاش که نام زنی است و او اولاد بسیار داشته تا اینکه قبیله ای از قیس غیلان تشکیل داده اند. (از انساب سمعانی ). رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 311 و ج 4 ص 120 شود.
-
واژههای مشابه
-
غزوان رقاشی
لغتنامه دهخدا
غزوان رقاشی . [ غ َزْ ن ِ رَ ] (اِخ ) ابن قتیبة در عیون الاخبار گوید: مادر غزوان رقاشی به پسرش در حالی که قرآن میخواند گفت : یاغزوان آیا در آن [قرآن ] شتر ما را که در جاهلیت گم شده بود پیدا نمیکنی ؟ او خشم نگرفت و گفت : ای مادر! به خدا سوگند در آن وع...
-
فضل رقاشی
لغتنامه دهخدا
فضل رقاشی . [ ف َ ل ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابن الرقاشی شود.
-
ابوحره ٔ رقاشی
لغتنامه دهخدا
ابوحره ٔ رقاشی . [ اَح ُرْ رَ ی ِ رَ ] (اِخ ) اسم او حکیم یا حنیفه . محدثی ثقه است از مردم بصره و ابوداود از وی روایت کند.
-
جستوجو در متن
-
فضل بن عبدالصمد
لغتنامه دهخدا
فضل بن عبدالصمد. [ ف َ ل ِ ن ِ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] (اِخ ) رقاشی . رجوع به ابن رقاشی شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) عبداﷲبن قیس رقاشی . محدّث است .
-
ابوالمنذر
لغتنامه دهخدا
ابوالمنذر. [ اَ بُل ْ م ُ ذِ ](اِخ ) حسین . محدث است و از یزید رقاشی روایت کند.
-
ابوقلابه
لغتنامه دهخدا
ابوقلابه . [ اَ ق ِ ب َ ] (اِخ ) عبدالملک بن محمد. رجوع به ابوقلابه ٔ رقاشی شود.
-
ابوقلابه
لغتنامه دهخدا
ابوقلابه . [ اَ ق ِ ب َ ] (اِخ ) رقاشی . عبدالملک بن محمد. از مشاهیر محدثین و زاهدی متقی بود و گویند شصت هزار حدیث از بر داشت و شبانه روز صد رکعت نمازمی گذاشت . او به سال 276 هَ . ق . به بغداد درگذشت .
-
رقاش
لغتنامه دهخدا
رقاش . [ رَ ] (اِخ ) رقاش بنت ضبیعةبن قیس بن ثعلبة، مادر جاهلی است و بنورقاش بدو منسوب است و از نسل شوهر وی [شیبان بن ذهل ] از بنی بکربن وائل از عدنانی می باشند. (از اعلام زرکلی چ جدید ج 3). رجوع به رقاشی (ص نسبی ) شود.