کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفیعی
لغتنامه دهخدا
رفیعی . [ رَ ] (اِخ ) یا رفیعی کاشانی . میرحیدر معمایی از سادات طباطبایی کاشان و از ملازمان دربار اکبرشاه هند و در فن تاریخ و معما سرآمد اهل زمان خود بود و در نزد پادشاهان ایران و هند تقربی خاص داشت . به زیارت خانه ٔ خدا مشرف شد در سال 1007 هَ . ق . ...
-
رفیعی
لغتنامه دهخدا
رفیعی . [ رَ ] (اِخ ) یکی از گویندگان نامی ترک و از پیروان فرقه ٔ حروفیه و شاگرد نسیمی شاعر است که بسبب داشتن عقیده ٔ حروفیه وی را (نسیمی را) بسال 820 هَ . ق . در شهر حلب پوست کندند. رفیعی مؤلف کتاب بشارت نامه می باشد. (از تاریخ ادبی ایران تألیف اد...
-
واژههای مشابه
-
نهر رفیعی
لغتنامه دهخدا
نهر رفیعی . [ ن َ رِ رَ ] (اِخ )دهی از دهستان قصبه ٔ نصار بخش معمره ٔ شهرستان آبادان در5500 گزی شمال غربی نهرقصر و 22 هزارگزی جنوب شرقی جاده ٔ خسروآباد به آبادان در دشت گرمسیری واقع است و 350 تن سکنه دارد. آبش از اروندرود، محصولش حنا و انگور و خرماست...
-
جستوجو در متن
-
Raffia ruffia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفیعی رفیعی
-
معمایی
لغتنامه دهخدا
معمایی . [ م ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) میر رفیعالدین حیدر معمایی کاشی . رجوع به رفیعی شود.
-
امیر حسینی
لغتنامه دهخدا
امیر حسینی . [ اَ ح ُ س َ ] (اِخ ) خواهرزاده ٔ میرحیدر رفیعی معمایی و از شاعران قرن دهم هجری است . رجوع به حسینی کاشانی شود.
-
کورولیس
لغتنامه دهخدا
کورولیس . (اِ) مقام رفیعی [ در روم قدیم ] بود که فقط دیکتاتورها و کنسولان و مأموران احصاء بدان نایل می توانستند شد و مقام کورولیس را کرسی خاصی بود که جز اشخاص مزبور کسی بر آن حق جلوس نداشت . (تمدن قدیم تألیف فوستل دوکولانژ ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).
-
برازنده
لغتنامه دهخدا
برازنده . [ ب َ زَ دَ / دِ ] (نف ) زیبنده : خالق خلق و نگارنده ٔ ایوان رفیعی فالق صبح و برازنده ٔ خورشید منیری . سعدی . || سزاوار. درخور. برازا. لایق : پیش بالای تو میرم چه بصلح و چه بجنگ چون بهر حال برازنده ٔ ناز آمده ای .حافظ.
-
بزیل
لغتنامه دهخدا
بزیل . [ ] (اِخ ) بریل . درلغت نامه ٔ اسدی (ص 333) صورتی بدین گونه آمده و گویدکوهی است عظیم ، و شاهد آن بیت ذیل است : هر قطره ای ز جودت رودی است همچو جیحون هر ذره ای ز حلمت کوهیست چون بزیّل . رفیعی .چنین کوهی را در اعلام جغرافیایی نیافتیم و البته «بِ...
-
رشک بردن
لغتنامه دهخدا
رشک بردن . [ رَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) حسادت کردن . حسد ورزیدن . رشک کردن . (یادداشت مؤلف ). غار. غیر. (دهر). رشک خوردن . حسد بردن . رشکین شدن . (ناظم الاطباء). اضباب . (منتهی الارب ) : همی حسد کنم و سال و ماه رشک برم به مرگ بومثل و مرگ شاکر جلاب . ابو...
-
جامع اردستان
لغتنامه دهخدا
جامع اردستان . [ م ِ ع ِ اَ دِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان آرد: مسجدی است بسیار عالی و باصفا دارای چهار ایوان بزرگ و گنبد رفیعی شبیه گنبد حضرت امیرالمؤمنین (ع ) در سمت قبله میباشد که بسیار خوش منظر است . درمسجد کتیبه هائی بخط کوفی وجود دارد و زیر صح...
-
ژوستی نیانوس
لغتنامه دهخدا
ژوستی نیانوس . (اِخ ) یا ژوستی نین . نام امپراطور روم شرقی متولد در 484 م . وی پس از استعفای ژوستی نوس از 527 تا 565 م . حکمرانی کرد و چندین بار در زمان سلطنت قباد و انوشیروان با دولت ایران بجنگید، لیکن با وجود داشتن سردار قابلی مانند بلیزاریوس هر با...
-
نگارنده
لغتنامه دهخدا
نگارنده . [ ن ِ رَ دَ / دِ ] (نف ) نویسنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منشی . کاتب . (یادداشت مؤلف ). || مؤلف . (یادداشت مؤلف ). || نقاش . (ازناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). صورتگر. که صورت چیزی یا کسی را رسم و نقاشی کند : ز لشکر سوار...