کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رفل
/rafl/
معنی
خرامان رفتن؛ خرامیدن؛ دامنکشان رفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفل
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص ل .) خرامیدن ، به ناز رفتن .
-
رفل
لغتنامه دهخدا
رفل . [ رَ ] (ع مص ) پر کردن چاه را از آب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خرامیدن و دامن کشان رفتن و با اهتزاز رفتن یعنی برداشتن دست را باری و فروکردن آن را باری دیگر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رَفَلان . (منتهی الارب...
-
رفل
لغتنامه دهخدا
رفل . [ رَ ف َ ] (ع اِ) رفل الرکیة؛ جای ژرف از چاه . || رفل رفل ؛ کلمه ای که بدان میش را جهت دوشیدن خوانند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رفل
لغتنامه دهخدا
رفل . [ رَ ف َ ] (ع مص ) رَفل . نتوانستن نیکو پوشیدن جامه را. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || نتوانستن نیکو کردن هر کاری را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رفل
لغتنامه دهخدا
رفل . [ رَ ف ِ ] (ع ص ) نعت است از رَفل و رَفَل به معنی اَرفَل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گول . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). احمق . (مهذب الاسماء). || مردی که جامه را نیکو نتواند پوشید و هیچ کاری را نیکو نتواند کرد. (ناظم الاطباء).
-
رفل
لغتنامه دهخدا
رفل . [ رِ ] (ع اِ) دامن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رفل
لغتنامه دهخدا
رفل . [ رِف ْ ف َ] (ع ص ) جامه ٔ درازدامن . (ناظم الاطباء). درازدامن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || اسب درازدم بسیارگوشت . || جامه ٔ فراخ . || شترفراخ پوست . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rafl خرامان رفتن؛ خرامیدن؛ دامنکشان رفتن.
-
جستوجو در متن
-
رفلان
لغتنامه دهخدا
رفلان . [ رَ ف َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَفل . (ناظم الاطباء). خرامیدن و دامن کشان رفتن یا به اهتزاز رفتن یعنی برداشتن دست را باری و فروکردن آن را بار دیگر. (منتهی الارب ). رجوع به رَفل در معنی مصدری شود.
-
رفول
لغتنامه دهخدا
رفول . [ رُ ] (ع مص ) خرامیدن . (المصادر زوزنی ). با تبختر و دامن کشان رفتن . (از اقرب الموارد). رجوع به رفل شود.
-
ارفال
لغتنامه دهخدا
ارفال . [ اِ ] (ع مص ) خرامیدن . دامن کشان رفتن . (منتهی الأرب ). || ارفال رِفل ؛ فروهشتن دامن را. (منتهی الأرب ).
-
رفن
لغتنامه دهخدا
رفن . [ رِف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) اسب دم دراز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). گویند اصل آن رِفَّل است . (اقرب الموارد).
-
شرف الملک
لغتنامه دهخدا
شرف الملک . [ ش َ رَفُل ْ م ُ ] (اِخ ) لقب شیخ الرئیس ابوعلی حسین بن علی بن سینا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوعلی سینا شود.
-
درازدامن
لغتنامه دهخدا
درازدامن . [ دِ م َ ] (ص مرکب ) درازدامان . که دامن دراز دارد. طویل الذیل . (دهار): رِفَّل رداء مُذَیَّل ؛ چادر درازدامن . طَبَّة؛ جامه ٔ پیش گشاده ٔ درازدامن . (منتهی الارب ). تذییل ؛ درازدامن کردن . (تاج المصادر بیهقی ).