کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفع دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رفع کوتی
لهجه و گویش تهرانی
رفع نیاز فوری
-
رفع نگرانی ها
دیکشنری فارسی به عربی
تبديد المخاوف
-
رفع ممانعت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حرر
-
رفع الحصانة الدبلوماسية
دیکشنری عربی به فارسی
سلب مصونيت سياسى
-
رفع مستوى التعاون
دیکشنری عربی به فارسی
ارتقاى سطح همكاريها
-
رفع و دفع
فرهنگ گنجواژه
رفع و رجوع.
-
رفع و رجوع
فرهنگ گنجواژه
حل و فصل کردن، اصلاح کردن، برطرف کردن اشتباه.
-
رفع کننده ادعا یا مسلولیت
دیکشنری فارسی به عربی
تحديد المسوولية
-
کدن یخها (این اصطلاح به معنی رفع سوء تفاهمها و برقراری رابطه گرم پس از سردی روابط نیز به کار می رود
دیکشنری فارسی به عربی
إذابَة الجَليدِ
-
جستوجو در متن
-
سمبلکاری
واژهنامه آزاد
[سَ بَ.) رفع تکلیفی کاری کردن.برای رفع تکلیف و سرسری کاری کردن.سنبل کردن. کاری را بدون دل دادن بخ آن انجام دادن.
-
مرتفع ساختن
واژهنامه آزاد
ارتفاع دادن، بلند کردن؛ رفع نمودن، از بین بردن.
-
سازش دادن
لغتنامه دهخدا
سازش دادن . [ زِ دَ] (مص مرکب ) صلح دادن . آشتی ایجاد کردن . سازش ایجادکردن . توافق ایجاد کردن . رفع کدورت و اختلاف کردن .
-
مرتفع کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برطرف کردن، رفع کردن، رفع و رجوع کردن ۲. فیصله دادن ۳. مرتفع ساختن
-
refect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفع، نیروی مجدد دادن، سد جوع و تجدید نیروکردن
-
solve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حل، حل کردن، فیصل دادن، فیصله کردن، رفع کردن، گشادن، باز کردن