کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رفض
/rafz/
معنی
۱. واگذاشتن؛ ترک کردن.
۲. در اصطلاح اهل سنت، گرایش به عقاید شیعه؛ شیعه بودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارتداد، الحاد، بیدینی
۲. ترک، رد، طرد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفض
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارتداد، الحاد، بیدینی ۲. ترک، رد، طرد
-
رفض
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - واگذاشتن ، ترک کردن . 2 - دور افکندن ، طرد کردن .
-
رفض
لغتنامه دهخدا
رفض . [ رَ ] (ع اِ) یا رَفَض . آب اندک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). باقی آب در مشک . (مهذب الاسماء). اندکی از آب یا شیر. (از اقرب الموارد). || قوت . ج ، رِفاض . (اقرب الموارد). || (ص ) ابل رفض ؛ شتران به چراگذاشته شده با راعی . و کذلک ابل رَفَض ....
-
رفض
لغتنامه دهخدا
رفض . [ رَ ] (ع مص ) گذاشتن و انداختن چیزی . در لسان العرب آمده گذاشتن و پراگندن . (از اقرب الموارد). ماندن و ترک دادن و انداختن چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گذاشتن و ترک دادن . (غیاث اللغات ). رها کردن و انداختن چیزی را. (از ک...
-
رفض
لغتنامه دهخدا
رفض . [ رَ ف َ ] (ع ص ) یا رَفض : ابل رفض ؛ شتران به چراگذاشته شده با راعی و کذلک ابل رَفض . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آب اندک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شترمرغان پراکنده و متفرق . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
رفض
لغتنامه دهخدا
رفض . [ رِ ] (ع اِ) شتران بند بر پای و به چرا گذاشته شده با راعی . (از اقرب الموارد).
-
رفض
دیکشنری عربی به فارسی
عدم تصويب , رد , بي ميلي , تقبيح , مذمت , سرپيچي , روگرداني , ابا , امتناع , استنکاف , خود داري , پهن وکوتاه , کلفت وکوتاه , سرزنش , منع , جلوگيري , سرزنش کردن , نوک کسي را چيدن(داراي بيني) سربالا , خاموش کردن (سيگار)
-
رفض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rafz ۱. واگذاشتن؛ ترک کردن.۲. در اصطلاح اهل سنت، گرایش به عقاید شیعه؛ شیعه بودن.
-
واژههای مشابه
-
رفض الأهلية
دیکشنری عربی به فارسی
رد صلاحيت
-
حالة رفض الإستسلام
دیکشنری عربی به فارسی
سازش ناپذيرى , تسليم ناپذيرى
-
رَفَضَ أن يبدي أي تَعليق علي
دیکشنری عربی به فارسی
از هرگونه اظهار نظري درباره…خودداري کرد
-
واژههای همآوا
-
رفز
لغتنامه دهخدا
رفز. [ رَ ] (ع مص ) زدن کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). زدن . (آنندراج ). || ما یرفز منه عرق ؛ یعنی بر نمی جهد از آن رگی . (ناظم الاطباء).