کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفت آوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بالا رفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَفَعَ
-
اُووِدو رَفت
لهجه و گویش بختیاری
owved-o raft آمد و رفت.
-
رُفت و روب، رفت و رو
لهجه و گویش تهرانی
پاک کردن و تمیز کردن،روبیدن
-
departure and return point
نقطۀ رفتوبرگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] محلی که براساس شرایط قرارداد، سفر از آنجا شروع و به همان جا ختم میشود
-
ablation moraine
یخرُفت یخکاستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] لایهای از قطعات سنگی که بر روی یخ در طی برسابش یخساری قرار میگیرد
-
cycle speed, overall trip speed
سرعت رفتوبرگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سرعت متوسط رفتوبرگشت در حملونقل، بدون احتساب توقف در مبدأ و مقصد و توقفهای بین راه
-
round trip
سفر رفتوبرگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] حرکت مسافر از مبدأ به مقصد و بازگشت وی به همان مبدأ
-
double-run traverse
پیمایش رفتوبرگشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] پیمایشی که با رفت و برگشت بین نقطۀ شروع و نقطۀ پایان انجام میشود و در هر دو مرحله بر روی همۀ نقاط پیمایش ایستگاهگذاری (visiting stations) میشود
-
آمد و رفت
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ رَ) (مص مر.) مراوده ، ایاب و ذهاب ، تردد.
-
آمد و رفت
لغتنامه دهخدا
آمد ورفت . [ م َ دُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) رفت و آمد. آمد و شد. تردّد. مراوَده . ایاب و ذهاب .
-
رفت و آمد
لغتنامه دهخدا
رفت و آمد. [ رَ ت ُ م َ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) تردد. (ناظم الاطباء). همان آمد و رفت است . (آنندراج ). رفتن و آمدن . ایاب و ذهاب . (فرهنگ فارسی معین ). ذهاب و ایاب .آمد و شد. آمد و رفت . (یادداشت مؤلف ) : ز رفت و آمد غمهای بدمستت خبر دارم صدا آید به ...
-
رفت و آی
لغتنامه دهخدا
رفت و آی . [ رَ ت ُ ] (اِ مرکب ) اختلاف . (یادداشت مؤلف ). رفت و آمد. (تحفه ٔ اهل بخارا). رجوع به رفت و آمد شود.
-
رفت و رو
لغتنامه دهخدا
رفت و رو. [ رُ ت ُ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) رفت و روی . رفت و روب . رجوع به رفت و روی شود. || جاروب . (ناظم الاطباء). || خاشاکی که از رفتن خانه حاصل شود. صاحب السامی فی الاسامی میگوید: الحصالة و الخمامة؛ رفت و روی خرمن . (یادداشت مؤلف ). || جاروب کردن...
-
رفت و روب
لغتنامه دهخدا
رفت و روب . [ رُ ت ُ ] (مص مرخم ، اِ مرکب )روفتن . روبیدن . جاروب کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رفت و رو. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) : اهل بینش ز صفا ساختگی نشناسدخانه ٔ چشم چه محتاج به رفت و روب است . خان آرزو (از آنندراج ).رجوع به رفت و رو و رفت...
-
رفت و روی
لغتنامه دهخدا
رفت و روی . [ رُ ت ُ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) یا رفت و رو. رفت و روب . (فرهنگ فارسی معین ) : سه چیز به شما میراث گذاشتیم رفت و روی و شست و شوی ، و گفت و گوی . (تذکرة الاولیاء ج 2 ص 335). رجوع به رفت و رو و رفت و روب شود.