کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفتار اطلاعاتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رفتار کردن
لغتنامه دهخدا
رفتار کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذر کردن . (ناظم الاطباء). || سلوک کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). عمل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || پیش آمدن . (ناظم الاطباء). || حرکت کردن . راه رفتن . (فرهنگ فارسی معین ) : خر که کمتر نهند بر وی با...
-
نازنین رفتار
لغتنامه دهخدا
نازنین رفتار.[ زَ رَ ] (ص مرکب ) خوش رفتار. خوش خرام : کبوتروارم آری نامه ٔ دوست که پیک نازنین رفتاری ای باد.خاقانی .
-
نرم رفتار
لغتنامه دهخدا
نرم رفتار. [ ن َ رَ ] (ص مرکب ) نرم خرام . که نرم می خرامد. که رفتاری نرم و خوش و مطبوع دارد: مُعافِر؛ مردم نرم رفتار. (منتهی الارب ). || که هموار رود. که هنگام رفتن به راکب خود تکانهای شدید ندهد: سَهْوة؛ شترماده ٔ رام نرم رفتار. (منتهی الارب ).
-
چست رفتار
لغتنامه دهخدا
چست رفتار. [ چ ُ رَ ] (ص مرکب ) تندرو. سریعالمشی . خطیف . جلد شتابان . رجوع به چست شود.
-
خرامان رفتار
لغتنامه دهخدا
خرامان رفتار. [ خ ِ رَ ] (اِ مرکب ) رفتنی با ناز و تبختر. رفتنی ازروی خرامندگی : جواظ؛ خرامان رفتار. (منتهی الارب ).
-
خوش رفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošraftār ۱. ویژگی کسی که با مردم به خوشخویی و مهربانی رفتار میکند.۲. [قدیمی] ویژگی انسان یا حیوانی که که خوب راه میرود؛ خوشگام.
-
سبک رفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sabokraftār ۱. تندرو؛ سبکرو؛ سبکسیر.۲. داری رفتار نامطلوب؛ جلف؛ بیوقار.
-
سوء رفتار
دیکشنری فارسی به عربی
سوء التصرف , سوء السلوک ، إساءة المعاملة
-
رفتار سبک
دیکشنری فارسی به عربی
هزل
-
زشت رفتار
دیکشنری فارسی به عربی
عديم الاخلاق
-
رفتار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فعل , متعة , مقبض
-
گران رفتار شدن
لغتنامه دهخدا
گران رفتار شدن . [ گ ِ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کندرو شدن . بطی ءالسیر گشتن . به کندی رفتن .
-
flow behaviour index
شاخص رفتار شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] نوعی شاخص شارش در معادلۀ قانون توانی
-
fire behaviour forecast
پیشبینی رفتار حریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پیشبینی واکنش حریق در برابر عوامل مختلف برای تسهیل عملیات آتشنشانی یا عملیات آتشسوزی برنامهریزیشده
-
pro-social behaviour
رفتار جامعهیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هرگونه عمل یا کردار یا الگوی رفتاری که ازلحاظ اجتماعی سازنده باشد یا بهنحوی برای شخصی دیگر سودمند محسوب شود