کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رفاه
/refāh/
معنی
۱. فراخ شدن و آسان شدن زندگی.
۲. فراخعیشی؛ تنآسانی؛ آسودگی؛ رفاهت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آسایش، آسودگی، بهبود، ترفه، ترفیه، تنعم، راحتی، شادکامی، نازپروردگی، ، نعیم
برابر فارسی
آسایش
دیکشنری
comfort, improvement, prosperity, weal, welfare, well-being
-
جستوجوی دقیق
-
رفاه
واژگان مترادف و متضاد
آسایش، آسودگی، بهبود، ترفه، ترفیه، تنعم، راحتی، شادکامی، نازپروردگی، ، نعیم
-
رفاه
فرهنگ واژههای سره
آسایش
-
رفاه
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِمص .) آسودگی ، تن آسانی .
-
رفاه
لغتنامه دهخدا
رفاه . [ رَ ] (ع اِمص ) آسودگی و استراحت . (ناظم الاطباء). || ناز و نعمت . (از ناظم الاطباء). || فراخی عیش . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || سازواری . || تن آسایی . (ناظم الاطباء). تن آسانی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || ج ِ رفه . که به...
-
رفاه
لغتنامه دهخدا
رفاه . [ رَ ] (ع مص ) فراخ و آسان شدن زندگانی کسی . (منتهی الارب ) رَفاهیَة. (المنجد) (اقرب الموارد). رَفاهَة. (المنجد). زندگانی فراخ و به عیش زیستن . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). فراخ زیستن . رفاهت . رفاهیت . (یادداشت مؤلف ). رجوع...
-
رفاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رَفاه] refāh ۱. فراخ شدن و آسان شدن زندگی.۲. فراخعیشی؛ تنآسانی؛ آسودگی؛ رفاهت.
-
رفاه
دیکشنری فارسی به عربی
رفاهية
-
واژههای مشابه
-
riding index
شاخص رفاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ملاک میزان رفاه مسافران که با توجه به ارتعاشات نور و سروصدا و تهویۀ واگنهای مسافری تعیین میشود
-
benefit tourism
رفاهگَردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که در آن گردشگران به کشورهای دیگر سفر میکنند تا عمدتاً از سامانههای رفاه اجتماعی آنها بهرهمند شوند
-
welfare economics
اقتصاد رفاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] شاخهای از علم اقتصاد که بر تخصیص بهینۀ منابع و کالاها و اثر آن بر رفاه اجتماعی تمرکز دارد
-
police power
توان رفاهگستری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] قدرت یک دولت یا حکومت در ارتقای ایمنی و بهداشت و اخلاقیات و رفاه عمومی شهروندان
-
رفاه و آسایش
فرهنگ گنجواژه
آسایش.
-
رفاه و آسودگی
فرهنگ گنجواژه
نعمت، آسودگی.
-
رفاه و رضایت خاطر
فرهنگ گنجواژه
آسودگی.