کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رفاء
معنی
(رَ) [ ع . ] (ص فا.) (اِمص .) پیوستگی ، سازگاری .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفاء
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص فا.) (اِمص .) پیوستگی ، سازگاری .
-
رفاء
فرهنگ فارسی معین
(رَ فّ) [ ع . ] (ص .) رفوگر، رفوکننده .
-
رفاء
لغتنامه دهخدا
رفاء. [ رَف ْ فا ] (ع ص ) رفوگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (دهار).
-
رفاء
لغتنامه دهخدا
رفاء. [ رِ ] (ع اِمص ) سازگاری . (دهار). اتفاق . حسن اجتماع . سکون . طمأنینه . سازواری . سازوار آمدن . سازگاری . پیوستگی . برچسبانی .- بالرفاء والبنین ؛ دعایی است به تازه داماد یا تازه بیوک : خداوند شما را به یکدیگر مهربان کناد و پسران دهاد. (یاددا...
-
رفاء
لغتنامه دهخدا
رفاء. [ رِ ] (ع مص ) آرام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصدر است به معنی مرافاة. (ناظم الاطباء). || صلح کردن میان کسان و نیکو نمودن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || سازوار آمدن . (منتهی الارب ). باکسی موافقت کردن . (دهار). || برچسبان شدن ...
-
واژههای همآوا
-
رفاع
لغتنامه دهخدا
رفاع . [ رَ ] (ع اِ) یا رِفاع . ایام غله ٔ دروده را به خرمنگاه آوردن . یقال : هذه ایام رفاع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). وقت برداشتن غله . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد). || (مص ) پر شدن زراعت از دانه . (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
رفاع
لغتنامه دهخدا
رفاع . [ رِ ] (ع اِ) رَفاع . (منتهی الارب ). رجوع به رَفاع شود.
-
رفعا
لغتنامه دهخدا
رفعا. [ رَ ] (اِخ ) ملا رفعا یا [رافع] بخاری در هند صحبت شیخ ابوالفضل را دریافت و خود از گویندگان قرن یازده هجری قمری بود و در نزد پادشاه تقربی خاص داشت . اما بسبب اینکه فرمان شاه را رعایت نکرده بود شاه سوگند یاد کرد که خون او بریزد، ولی به التماس یع...
-
جستوجو در متن
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) کنیت سری بن احمدبن سری کندی رفاء موصلی . رجوع به سری ... شود.
-
برچفسان
لغتنامه دهخدا
برچفسان . [ ب َ چ َ ] (نف مرکب ) چسبنده . لزج . علک .- برچفسان شدن ؛ رفاء. (منتهی الارب ).
-
رفائیت
لغتنامه دهخدا
رفائیت . [ رِ ئی ی َ ] (ع اِمص ) رفاهیت و آسایش و آسودگی . (ناظم الاطباء). رجوع به رفاه و رفاهیت شود. || سازواری . (ناظم الاطباء). رجوع به رفاء شود.
-
بشاری
لغتنامه دهخدا
بشاری . [ ب َش ْ شا ] (اِخ ) احمدبن علی بن احمد... بشاری رفاء بغدادی . از مخلص روایت میکند. (از اللباب ج 1 ص 125).
-
مرافاة
لغتنامه دهخدا
مرافاة. [ م ُ ] (ع مص ) مدارا نمودن . (منتهی الارب ). موافقت کردن و سازواری نمودن . (از ناظم الاطباء): رافاه ؛ حاباه و داراه . (متن اللغة). موافقت کردن . رِفاء. (از اقرب الموارد).