کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رغد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رغد
/raqad/
معنی
۱. فراخی و خوشی زندگانی.
۲. (اسم) غذای مطبوع.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رغد
فرهنگ فارسی معین
(رَ غَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - فراوانی . 2 - خوشی .
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ ] (ع اِمص ) فراخی . (دهار). رفاه . رفاهت . فراخ زیستی . فراوانی . خصب . (یادداشت مؤلف ). || ایمنی .(دهار). رجوع به رَغد و رَغَد در معنی مصدری شود.
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ ] (ع ص ) رَغَد. رجوع به رَغَد شود.
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ غ َ / رَ ] (ع ص ) خوش و فراخ . مخصب . واسع. واسعه طیبه . کثیر. (یادداشت مؤلف ): عیش رغد؛ زندگانی فراخ . (ناظم الاطباء). عیش فراخ . (مهذب الاسماء) (دهار). عیش خوش . (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). عیشة رَغَد؛ زیست خوش و راحت و فراخ . (ناظم ...
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ غ َ] (ع مص ) رَغد. (ناظم الاطباء). رجوع به رَغد شود.
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد.[ رَ ] (ع مص ) یا رَغَد. فراخ شدن زندگانی و نرم و راحت گردیدن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیارنعمت شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). فراخ نعمت شدن . (دهار). فراخ عیش شدن . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار). فراخ...
-
رغد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] raqad ۱. فراخی و خوشی زندگانی.۲. (اسم) غذای مطبوع.
-
واژههای همآوا
-
رقد
لغتنامه دهخدا
رقد. [ رَ ] (اِخ ) کوهی است که سنگ آسیا از وی گیرند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام کوهی و یا نام یک وادی است در بلاد قیس . (از معجم البلدان ).
-
رقد
لغتنامه دهخدا
رقد. [ رَ ] (ع اِ) خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رقاد. خواب . (یادداشت مؤلف ).
-
رقد
لغتنامه دهخدا
رقد. [ رَ ] (ع مص ) خفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). خواب کردن . بخفتن . به خواب شدن . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
رقد
لغتنامه دهخدا
رقد. [ رُق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راقد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ راقد به معنی خوابنده . (آنندراج ). رجوع به راقد شود.
-
جستوجو در متن
-
رغادة
لغتنامه دهخدا
رغادة. [ رَ دَ ] (ع مص ) رغادت . مصدر به معنی رَغد و رَغَد. (ناظم الاطباء). فراخ عیش شدن . (دهار) (یادداشت مؤلف ) (از مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به رَغد و رَغَد شود.
-
راغد
لغتنامه دهخدا
راغد. [ غ ِ ] (ع ص ) زندگی خوش و وسیع. ج ، رَغَد چون خدم و خادم . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). و رجوع به رَغَد شود.