کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رغ
/roq/
معنی
= آروغ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رغ
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِ.) آروغ .
-
رغ
لغتنامه دهخدا
رغ . [ رَ ] (اِخ ) به لغت اوستا شهری را گویند که مولد اشو زردشت است . (ناظم الاطباء).
-
رغ
لغتنامه دهخدا
رغ . [ رُ ] (اِ) آروغ را گویند و آن بادی است که با صدا از راه گلو برمی آید. (برهان ). مخفف آروغ است . (انجمن آرا) (از آنندراج ). بادی بود که از گلو برآید و آروغ و ارغ و رچک نیز گویند. (فرهنگ خطی ) (از شعوری ج 2 ورق 24). آروغ . (فرهنگ جهانگیری ). آجل ...
-
رغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] roq = آروغ
-
واژههای مشابه
-
رَغ و رَغ
فرهنگ گنجواژه
صدای پای اسب.رغارغ.
-
شغ و رغ
لغتنامه دهخدا
شغ و رغ . [ ش َغ ْ غ ُ رَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) راست و مستقیم ایستاده . (یادداشت مؤلف ). صورتی از شق و رق . و رجوع به شق و رق شود.
-
شَغ و رَغ
فرهنگ گنجواژه
راست و مستقیم.
-
شَغ و رَغ
لهجه و گویش تهرانی
صاف،ایستاده
-
شَق و رغ
لهجه و گویش تهرانی
صاف
-
واژههای همآوا
-
رق
واژگان مترادف و متضاد
۱. بردگی، بندگی، عبودیت، غلامی ۲. برگ
-
رق
فرهنگ فارسی معین
(رِ قّ) [ ع . ] (اِمص .) بندگی ، بنده شدن .
-
رق
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) هر چیز نازک ، پوست نازک که بر آن چیزی نویسند.
-
رق
لغتنامه دهخدا
رق . [ رَ ] (از ع ، ص ) هر چیزی که بلند ایستاده باشد. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). || از اتباع شق است : شق و رق ؛ آخته بالا و کشیده قامت .- رق و شق ؛ در تداول عامه ؛ راست ایستاده . بلندشده . (یادداشت مؤلف ).- شق و رق ؛صاف و هموار...