کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رعونه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رعونه
لغتنامه دهخدا
رعونه . [ رُ ن َ ] (ع مص ) رَعن . (منتهی الارب ). کالیو شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) بی خرد شدن . (دهار) (از اقرب الموارد). حمق . (بحر الجواهر). کمی فکر. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح صوفیه ) ثابت ماندن با حظوظ نفس و مقتضی طباع آن . (از...
-
واژههای همآوا
-
راونه
لغتنامه دهخدا
راونه . [ وِ ن َ ] (اِخ ) راونا. تلفظ ترکی راونا. رجوع به همین کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
رعونت
فرهنگ فارسی معین
(رُ نَ) [ ع . رعونة ] (اِمص .) 1 - خود - پسندی . 2 - خودآرایی . 3 - کم ع قلی .
-
رعن
لغتنامه دهخدا
رعن . [ رَ ] (ع مص ) یا رَعَن . درد رسانیدن دماغ کسی را چنانکه سست و بیهوش گردد. (منتهی الارب ) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || گول و سست شدن مرد.(از اقرب الموارد). رجوع به رَعَن و رُعونَه شود.
-
رعونت
لغتنامه دهخدا
رعونت . [ رُ ن َ ] (ع اِمص ) نادانی و کم عقلی . (ناظم الاطباء). نادانی . (غیاث اللغات ). ابلهی . بلاهت . حماقت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رعونة شود. || خودبینی . خودخواهی . (فرهنگ فارسی معین ). غرور و تکبر. (از آنندراج ) : هرگز منی نکرد و رعونت ز به...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن طیب بن محمدبن علی عنبری مکنی به ابوالعباس (شیخ رئیس وزیر). منشاء و مولد او قصبه ٔ سبزوار بوده است ، و او را تصانیف بسیار است یکی از آن کتاب الفرح بعدالترح . و او وزارت ایلک خان کرد بماوراءالنهر سالهای بسیار، آن گاه ...