کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رعج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رعج
لغتنامه دهخدا
رعج . [ رَ ] (ع اِ) گوسپند بسیار مانند رمه . (از اقرب الموارد).
-
رعج
لغتنامه دهخدا
رعج . [ رَ ] (ع مص ) بی آرام شدن . (ناظم الاطباء). || بی آرام کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پی هم درخشیدن برق . (از ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || توانگر کردن خدای ...
-
رعج
لغتنامه دهخدا
رعج . [ رَ ع َ ] (ع مص ) بسیار شدن مال و اولاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بسیار شدن مال کسی . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
راج
لغتنامه دهخدا
راج . (اِ) پتی هو و از گیاهان دارویی است از تیره لیلیاسه . دسته ٔ آسپاراژه قسمت قابل مصرف ، سوش ریزم دار مواد، مؤثره ، اسانس ، رزین ، املاح پتاس و آهک . موارد استعمال ، شربت پنج ریشه . (کارآموزی داروسازی ص 179). || راش . درخت آلش . قان . زان . (فرهن...
-
راج
لغتنامه دهخدا
راج . (معرب ، اِ) معرب راجه . رجوع به راجا و راجه شود.
-
راج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) rāj = راش۲