کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رضیف
لغتنامه دهخدا
رضیف . [ رَ ] (ع ص ) شیر سنگ تاب کرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گوشت برسنگ بریان کرده . ج ، رضاف . (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
رزیف
لغتنامه دهخدا
رزیف . [ رَ ] (ع مص )بانگ کردن شتر. || شتاب کردن از بیم . || شتاب و پویه دویدن ماده شتر: رزفت الناقة.(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). بشتاب دویدن و گویند: اسرع من فزع . (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن کار: رزف الامر. || ...
-
جستوجو در متن
-
سنگ تاب کردن
لغتنامه دهخدا
سنگ تاب کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با ریختن سنگ تفته در مایعی آنرا گرم کردن . (یادداشت بخط مؤلف ): رضیف ؛ شیر سنگ تاب کرده . (منتهی الارب ).