کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رضی
/razi/
معنی
خشنود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رضی
فرهنگ نامها
(تلفظ: raziy) (عربی) خشنود ، راضی .
-
رضی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) مرد خشنود.
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) (امیر...) لقب امیر نوح بن منصوربن نوح سامانی است که نویسندگان به وی داده اند. (یادداشت مؤلف ) (تاریخ بیهقی ادیب حاشیه ٔ ص 204). رجوع به نوح بن منصور... شود.
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) استرآبادی . یا رضی الدین استرآبادی . امام رضی الدین محمدبن حسن استرآبادی که در حدود سال 700 هَ . ق . زنده بوده و به خط خود در آخر نسخه ٔ خطی کتابش (شرح الکافیه ) نوشته (...شوال سنه ٔ 684 هَ . ق .). صاحب روضات الجنات گوید: «من ازاس...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو. سکنه ٔ آن 752تن . آب آن از چشمه و رود. محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب . راه آن شوسه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی آرتیمانی . میرزا رضی پدر میرزا ابراهیم ادهم ، معاصر شاه عباس اول . آرتیمان از محال تویسرکان است . سرخلیفه ٔ عارفان آگاه و مسند معرفت را شاه بود. فروتن و باگذشت بود و اشعار زیر از اوست :بس که بر سر زدم ز فرقت یارکارم از دست رفت...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی ابوبکر. یا رضی قدسی . ابن عمربن سالم قسطنطینی قدسی شافعی نحوی ، در قدس بزرگ شد وفنون عربی را از ابن معط و ابن حاجب فراگرفت . و ابن معط داماد او بود. رضی در فقه نیز مهارت بسزا داشت و مرجع استفاده ٔ جمعی وافر بود. وی در سال 695 ...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی سمرقندی .امیر رضی الدین علی برادر دولتشاه سمرقندی . از گویندگان قرن نهم هجری قمری و معاصر بابر شاه بود. به پارسی و ترکی از وی اشعاری باقی است . از آن جمله است :با خیالش سرعتی در منظر جان خلوت است نیست جز جان محرمی آن نیز بر در...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی شاطبی یارضی انصاری یا رضی الدین شاطبی . محمدبن علی بن یوسف انصاری شاطبی نحوی لغوی ، ملقب به رضی الدین و معروف به رضی و مکنی به ابوعبداﷲ، در فن لغت امام عصر خود بود و در قاهره بر دیگران تقدم داشت و حاشیه ای بر صحاح جوهری نوشت و...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی شیرازی . حاجی میرزا سیدرضی پسر حاجی میرزا علی فخر، از گویندگان قرن سیزدهم هجری قمری ، تا 1278 هَ . ق . زنده بود. در علوم عربی و ادبی و خط بویژه خط نستعلیق سرآمد همگنان بود. در سال 1278. از شیراز به تهران رفت ودر وزارت خارجه به...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی شیرازی . سیدمرتضی شیرازی ، از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود از سادات شریف شیراز و در زمان وزارت میرزا معین الدوله محمد قاضی القضاة شیراز بود. تکیه ٔ زیبایی بر سر مزار شاه شجاع ساخته بود و در آنجا با اهل دل به صحبت می پرداخ...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی صغانی . رضی الدین حسن بن محمدبن حسن ... صغانی . رجوع به رضی الدین (حسن بن ...) شود.
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی قزوینی . آقا رضی قزوینی از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود. مردی وارسته و آراسته بود و سخن نغزش دلخستگان را آرامش می بخشید. از همه ٔ علوم بهره داشت و شاگردانی زیاد از خدمتش کسب فیض می کردند. اشعار زیر از اوست :ز نعمت حق نعمت...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی قمی . آقا رضا رضی فرزند میرمحمد مؤمن از اولاد میر مکی که سیدی عالیشأن بود از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود. بعضی از این خانواده شیخ الاسلام قم بوده اند. بیت زیر از اوست :هر که چون تیغ مدارش کجی و خونریزی است خلق عالم همه...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی لالاء یا شیخ رضی ، علی بن سعیدبن عبدالجلیل غزنوی جوینی . ازاکابر عرفا و صوفیه و از مریدان شیخ نجم الدین کبری و عموزاده یا نوه ٔ حکیم سنایی و یا نتیجه ٔ خود حکیم سنایی بود که جدش عبدالجلیل پسر وی بوده است و به هرحال لالا در کثر...