کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضرضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رضرضة
لغتنامه دهخدا
رضرضة. [ رَ رَ ض َ ] (ع مص ) شکستن وریزه کردن چیزی را. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). شکستن . (از تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
-
واژههای همآوا
-
رزرزة
لغتنامه دهخدا
رزرزة. [ رَ رَ زَ] (ع مص ) جنباندن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برابر کردن بار را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
اسپند
لغتنامه دهخدا
اسپند. [ اِ پ َ ] (اِ) دانه ای باشد که بجهت چشم زخم در آتش ریزند. (برهان ). حرمل . (تاج العروس ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حرمل احمر. حرمل عامی . حرملة. اسفند. سپند. سِبَنْج و گیاه آن دانه ، رَضرضه است . (بحر الجواهر) : ای سپندی منشین خیز و سپند آر سپندت...
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...