کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضا خوانساری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رضا خوانساری
لغتنامه دهخدا
رضا خوانساری . [ رِ خوا / خا ] (اِخ ) رجوع به رضا (از گویندگان متأخر...) شود.
-
واژههای مشابه
-
کلاته رضا
لغتنامه دهخدا
کلاته رضا. [ ک َ ت ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دوغائی بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
امینرضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: amin rezā) (عربی) رضای درستکار و امانتدار.
-
علیرضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ali rezā) (عربی) از نامهای مرکب ، ← علی و رضا .
-
معینرضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: moein rezā) (عربی) کمک کننده و یاور رضا؛ (به مجاز) دوستدار و محب امام رضا (ع) .
-
مهدیرضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahdi rezā) (عربی) از نامهای مرکب ، ← مهدی و رضا .
-
یوسف رضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: yuso(e)f rezā) از اسامی مرکب ، ← یوسف و رضا .
-
غلام رضا
لغتنامه دهخدا
غلام رضا. [ غ ُ رِ ] (اِخ ) استاد غلام رضا شیشه گر.صاحب مسند ارشاد به زمان ناصرالدین شاه به طهران .
-
غلام رضا
لغتنامه دهخدا
غلام رضا. [ غ ُ رِ ] (اِخ ) یزدی ، متخلص به حیران . از شعرای قرن سیزدهم هجری قمری بود. او در مصلی صفدرخان در یزد مکتبداری داشته ، درخط نسخ ماهر بوده است . (از تاریخ یزد آیتی ص 287).
-
یوسف رضا
لغتنامه دهخدا
یوسف رضا. [ س ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 5هزارگزی شمال خاور ورامین و 40هزارگزی شمالی راه آهن ، با 156 تن سکنه . آب آن از قنات سعدآباد و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
رضا دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) راضی شدن ، رضایت دادن .
-
حسین رضا
لغتنامه دهخدا
حسین رضا. [ ح ُ س َ رِ ] (اِخ ) ابن عصمت رومی . وزیری ادیب بود. او راست : «لباب الانتحاب » و جز آن . و در 1320 هَ. ق . درگذشت . (معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ).
-
ده رضا
لغتنامه دهخدا
ده رضا. [ دِه ْ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در8هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده رضا
لغتنامه دهخدا
ده رضا. [ دِه ْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم . واقع در 39هزارگزی جنوب خاوری فهرج . سکنه ٔ آن 350 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).