کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضا توفیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رضا خوانساری
لغتنامه دهخدا
رضا خوانساری . [ رِ خوا / خا ] (اِخ ) رجوع به رضا (از گویندگان متأخر...) شود.
-
رضا دادن
لغتنامه دهخدا
رضا دادن . [ رِ دَ ] (مص مرکب ) تسلیم شدن و مطیع فرمان گشتن . (ناظم الاطباء). اعتاب . (منتهی الارب ). پذیرفتن . قبول کردن . (یادداشت مؤلف ). راضی شدن . رضایت دادن . موافقت نمودن : البته رضا نداد که وهنی به جاه وی رفتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 396). ت...
-
رضا عباسی
لغتنامه دهخدا
رضا عباسی . [ رِ ع َب ْ با ] (اِخ ) مشهور به آقا رضا عباسی بن علی اصغر کاشی . نقاش معروف متوفای 1044 هَ . ق . وی در خدمت شاه عباس اول بود و معین مصور از شاگردان اوست . از آثار وی تعداد قابل ملاحظه ای به امضای خود او درموزه های بوستون ، لوور، کتابخانه...
-
رضا قزوینی
لغتنامه دهخدا
رضا قزوینی . [ رِ ق َزْ ] (اِخ ) محمدرضا. رجوع به رضا (محمدرضا...) شود.
-
رضا قشلاقی
لغتنامه دهخدا
رضا قشلاقی . [ رِ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه . سکنه 185 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و بادام و حبوب و کرچک . صنایع دستی زنان جاجیم بافی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
رضا کردن
لغتنامه دهخدا
رضا کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خاطرجمع کردن . || شادمان و خوشدل کردن . (از ناظم الاطباء). خشنود کردن . راضی کردن . (یادداشت مؤلف ) : فرزانه رضای نفس رعنا نکندتأخیر نگرددو تمنا نکند. سعدی .اگر بنده ای به آنچه او کند دل رضا کن . (کلیات سعدی مجلس...
-
رضا کلا
لغتنامه دهخدا
رضا کلا. [ رِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل . سکنه 140 تن . آب آن از رودخانه بابل و چاه . محصول آنجا کنجد و صیفی و پنبه و غلات و باقلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
رضا کلهر
لغتنامه دهخدا
رضا کلهر. [ رِ ک َ هَُ ] (اِخ ) خطاط نامی عصر قاجار. رجوع به رضا (میرزا رضای کلهر...) شود.
-
رضا کند
لغتنامه دهخدا
رضا کند. [ رِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش شهریار شهرستان تهران . سکنه 455 تن . آب آن از قنات و رود کرج . محصول آنجا غلات و سبزی و سیب زمینی و چغندرقند و اقسام میوه . راه آن ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
رضا گروس
لغتنامه دهخدا
رضا گروس . [ رِ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنه 120 تن . آب آن از چشمه و رود گاماسیاب . محصول آنجا غلات و لبنیات . ساکنان از طایفه ٔ غیب غلامند و در زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
رضا لاهیجانی
لغتنامه دهخدا
رضا لاهیجانی . [ رِ ] (اِخ ) رجوع به رضا (رضا شکر...) شود.
-
رضا محله
لغتنامه دهخدا
رضا محله . [ رِ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهکل رود بخش رودسر شهرستان لاهیجان . سکنه 150 تن . آب آن از نهر سیاهکل رود.محصول آنجا برنج . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
رضا داشتن
لغتنامه دهخدا
رضاداشتن . [ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رضامندی داشتن . میل داشتن . راضی بودن . مایل بودن . (یادداشت مؤلف ).
-
روبه رضا
لغتنامه دهخدا
روبه رضا. [ ب ِ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قائد رحمت بخش زاغه از شهرستان خرم آباد واقع در 13هزارگزی شمال غربی زاغه و 5هزارگزی غرب راه خرم آباد به بروجرد. در جلگه واقع و سردسیر است . سکنه ٔ آن 255 تن است که مذهب تشیع دارند و به لری ، لکی و فارسی تک...
-
شاه رضا
لغتنامه دهخدا
شاه رضا. [ رِ ] (اِخ ) نام بقعه ای است در قمشه از توابع اصفهان و متولی آن شاه نظر از صوفیان بوده است . (آتشکده ٔ آذر ص 182).