کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رصدگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
observer 2
رصدگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] کسی که رصد میکند
-
واژههای مشابه
-
guest observer, GO
رصدگر مهمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] اخترشناسی که به او اجازه داده میشود از تلسکوپ و ابزارهای موجود در رصدخانه برای تحقیق استفاده کند، بیآنکه عضو گروه مربوط باشد
-
جستوجو در متن
-
helioscope
خوربین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ابزاری برای مشاهدۀ قرص خورشید که از چشم رصدگر در مقابل پرتوهای درخشان خورشید محافظت میکند
-
رصددار
لغتنامه دهخدا
رصددار. [ رَ ص َ ] (نف مرکب ) رصدبان . رصدگر. (یادداشت مؤلف ). || نگهبان راه . راهبان . باجگیر راه . رصدبان : شام و سحر هست رصددار عمرزین دو رصد خط امان کس نیافت . خاقانی .تا نشسته بر در دانش رصدداران جهل در بیابان خموشی کاروان آورده ام .خاقانی .