کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رصدنشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رصدنشین
لغتنامه دهخدا
رصدنشین . [ رَ ص َ ن ِ ] (نف مرکب ) که در رصد نشیند. که در رصدگاه بنشیند. مقیم رصدگاه . || رصدبند. منجم و ستاره شناس . (از آنندراج ) : هست از تو رصدنشین به تشویرتدویر نه و کمال تدویر. واله هروی (از آنندراج ).و رجوع به رصدبند و رَصَدْوَر شود.
-
جستوجو در متن
-
ستارهشناس
واژگان مترادف و متضاد
اخترشناس، رصاد، رصدنشین، منجم
-
اخترشمار
واژگان مترادف و متضاد
اخترشناس، رصاد، رصدبند، رصدنشین، منجم
-
اخترشناس
واژگان مترادف و متضاد
احکامی، اخترشمار، اختری، رصدبند، رصدنشین، ستارهشناس، منجم، نجومی
-
رصدور
لغتنامه دهخدا
رصدور. [ رَ ص َدْ وَ ] (ص مرکب ) رصدبند. رصدنشین . (آنندراج ) : خوانند رصدوران بینابرج سرطانْش شاخ گلها. واله هروی (از آنندراج ).و رجوع به رصدبند و رصدنشین شود.