کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رصافة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رَ ف َ ] (ع مص ) نرمی درکار و استواری و استوار شدن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). عمل ، ثبوت و استواری آن . (از اقرب الموارد). || محکم گردیدن پاسخ به نحوی که برگشت نداشته باشد: رصف الجواب . (ناظم الاطباء).
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) دهی است به نیشابور. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) شهری است به شام . (آنندراج ). شهری به شام ، از آن شهر است ابومنیع عبیداﷲبن ابی زیاد و نبیره ٔ وی حجاج . (منتهی الارب ) (از لباب الانساب ). رصافة یا رصافةشام ، رصافه ای است معروف به رصافة هشام بن عبدالملک در مغرب رقة. هشام این...
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) نام مسجدی است در رصافه ٔ بغداد که آنرا مهدی خلیفه ٔ عباسی بنا کرد. رجوع به تاریخ گزیده ص 300 و عقدالفرید ج 5 ص 395 و مجمل التواریخ و القصص ص 332 و الاوراق ص 71، 77، 192، 226 و 285 شود.
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) نام یازده جایگاه است . رجوع به المشترک یاقوت حموی شود.
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) یا رصافة البصرة. شهری است به بصره ، از آن شهر است محمدبن عبداﷲبن احمد و ابوالقاسم حسن بن علی . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). ورجوع به معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) یا رصافة البغداد. محله ای است به بغداد، از آن محله است محمدبن بکار و جعفربن محمدبن علی . (از منتهی الارب ). صاحب قاموس الاعلام ترکی آرامگاه امام اعظم ابوحنیفه را در این شهرنوشته است . یاقوت گوید: رصافه ای است به بغداد در جانب...
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) یا رصافة القرطبة. شهری است به اندلس ، و از آنجاست یوسف بن مسعود و محمدبن عبداﷲبن ضیغون . (از منتهی الارب ). شهریست در قرطبة اندلس که عبدالرحمان بن هشام آنرا بنا کرده است . (از معجم البلدان ). شهری است در خاور اندلس واقع در بل...
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) یا رصافة الکوفة. دهی است به کوفه . (منتهی الارب ). دهی به کوفة که آنراامیرالمؤمنین منصور بنا کرد. (از معجم البلدان ).
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (اِخ ) یا رصافةواسط العراق . دهی است به واسط، از آن ده است حسن بن عبدالحمید. (منتهی الارب ). رصافه ای است در ده فرسخی واسط. (از معجم البلدان ). و رجوع به لباب الانساب شود.
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ] (ع اِ) پی که بر تیر و کمان پیچند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || هر مرغزاری که در سواد شهر باشد، و بیشتر بر محله ای در بغداد اطلاق شود. علی بن جهم گوید: عیون المهی بین الرصافة و الجسر. (از اقرب الموارد).
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة. [ رُ ف َ ](اِخ ) قلعه ای است مر اسماعیلیه را. (منتهی الارب ).
-
رصافة
لغتنامه دهخدا
رصافة.[ رُ ف َ ] (اِخ ) یا عین الرصافة یا رصافة الحجاز. موضعی است به حجاز. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
رصافی
لغتنامه دهخدا
رصافی . [ رُفی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به رصافة که نام چند شهر و موضع است . رجوع به رصافة اندلس و واسط و... شود.