کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رصاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رصاد
معنی
(رَ صّ) [ ع . ] (ص .) 1 - رصد کننده . 2 - رصد خانه . 3 - پاسبان ، شبگرد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رصاد
فرهنگ فارسی معین
(رَ صّ) [ ع . ] (ص .) 1 - رصد کننده . 2 - رصد خانه . 3 - پاسبان ، شبگرد.
-
رصاد
لغتنامه دهخدا
رصاد. [ رَص ْ صا ] (ع ص ، اِ) شبگرد. || پاسبان شب در سپاه . || گیرنده ٔ باج راه . (از ناظم الاطباء). گیرنده ٔ باج . (فرهنگ فارسی معین ). راه بان . (یادداشت مؤلف ). راه وان . (مهذب الاسماء). || عالم به علم هیأت و رصدکننده . (ناظم الاطباء). رصدکننده ...
-
رصاد
لغتنامه دهخدا
رصاد. [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَصْدَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ رَصْدة، یک دفعه باران . (آنندراج ). رجوع به رَصْدة شود.
-
رصاد
لغتنامه دهخدا
رصاد. [ رُص ْ صا ](ع ص ) ج ِ راصد. (ناظم الاطباء). رجوع به راصد شود.
-
جستوجو در متن
-
ستارهشناس
واژگان مترادف و متضاد
اخترشناس، رصاد، رصدنشین، منجم
-
اخترشمار
واژگان مترادف و متضاد
اخترشناس، رصاد، رصدبند، رصدنشین، منجم
-
رصدة
لغتنامه دهخدا
رصدة. [ رَ دَ ] (ع اِ) یک دفعه باران . ج ، رصاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد).
-
راهبان
لغتنامه دهخدا
راهبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) رهبان . محافظ و نگاهبان راه . (ناظم الاطباء). محافظ راه . (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ورق 11) (ملخص اللغات حسن خطیب ) : راهبانان بر سر کوه بنشاندند. (مجمل التواریخ و القصص ).بهر راهی رباطی کرد و خانی نشسته بر کنارش راهبانی ....